ازدواج؛
سنگ واقعیت در برابر بلور رومانتیسم عاشقانه
پيشترها ازدواج آسان و طلاق سخت بود اما اين روزها ازدواج سخت و طلاق آسان شده است. طلاق چنان فراگير شده كه اكثر خانوادهها درگير آن هستند.
حمید موذنی
اما چرا؟ ازدواج ديگر يك سنت نيست. اين را ميشود بهراحتي از افزايش آمار طلاق مشاهده كرد كه چگونه متاهلين بدون توجه به پارادايم سنت ازدواج در حال ضربهزدن مدام به آن با تيشه افزايش طلاق هستند. برخي افزايش طلاق را نشانهگذار جامعه ايراني از سنت به مدرنيته تفسير ميكنند. برخي آن را زنگ خطر اجتماعي تاويل ميكنند، عدهاي آن را ناشي از ناكاميهاي سياسي قلمداد كرده كه در كنار ساير بزههاي اجتماعي رخ ميدهد و بخشي هم آن را روانشناسانه تاويل كرده و ... همه اين موارد تكهاي از حقيقت را با خود همراه دارند اما تكه ديگري از اين حقيقت اين است كه ازدواج سنگ واقعيت است در برابر بلور روياي رمانتيسم عاشقانه. طلاق هم در جوامع توسعهيافته و هم در جوامع عقب افتاده رخ ميدهد زيرا در كنار وضعيتهاي سياسي- اجتماعي يك رخداد انساني ميان دونفر است. دو نفري كه تصور رمانتيك خود را با واقعيت ازدواج متفاوت مييابند و هر كدام گناه و تغيير پساازدواج را ناشي از اشكال در طرف ديگر ميبيند. براي همين دو نفري كه عاشق ميشوند و ازدواج ميكنند بايد بدانند عشق و ازدواج به مهارت هم نياز دارد. با ازدواج بر خلاف وضعيت قبل از آن، دو نفر اشكالات و ايرادات هم را بيشترميبينند و سانسورچي رمانتيك عشق، ديگر از لاپوشاني آنها خوداري ميكند. به همين دليل واقعيت ازدواج ابتدا فرد را به رفتاري هولناك، چسبنده و كنترلكننده (دلبستگي اضطرابي) سوق ميدهد و سپس پارانوئيدش ميكند تا چككننده، همراه با حسادت مستمر، تنهايي جو و حسرتخوار شود(دلبستگي اجتنابي) و در نهايت اختلاف را به اوج ميرساند و درگيري و ...هر دو سوي ازدواج در اين وضعيت مهارت مديريت را از دست داده و كودك درون آنها ترسيده و مفلوك ميشود. طلاق سادهترين راه اين افراد در چنين وضعيتي ميشود. اما براي رفع اين اضطراب و تصميم درست، زوجين به روان درمانگر نياز دارند و در ادامه به اين تفكر كه عشق تنها شور نيست، مهارت هم است و بايست واقعبينانه بود و اينكه ازدواج قراردادي است كه شناخت ما را از تفاوتهاي يكديگر بيشتر ميكند و با احترام به تفاوتها با مهارت ميتوان زندگي را پاس داشت و استمرار داد. در ضمن اين خصلت، نهاد ازدواج است كه اينگونه است نه كسي كه با ان ازدواج كردهايم. بههمين خاطر ازدواج يعني مسئوليتپذيري و پايبنديمان به زندگي توام با ناكامي كه از درون آن ما قوي ميشويم و رشد ميكنيم.