نقدی بر یادداشت دکتر رنانی در خصوص متوقف شدن اجرا پتروشیمی دشتستان.

گاو و گنجشک خرمن محیط زیست

نقدی بر یادداشت دکتر رنانی در خصوص متوقف شدن اجرا پتروشیمی دشتستان.

آقای دکتر رنانی استاد دانشگاه اصفهان خبری در مورد ممانعت از احداث پتروشیمی در یکی از شهرستانها بوشهر شنیده اند و به گفته خودشان از خوشحالی خوابشان نبرده و در آن حالت سرخوشی مطلبی در تمجید این حرکت مدنی مرقوم کرده اند که البته اشکالاتی اساسی دارد.

خضر خلیلی

 به سایت آقای رنانی اگر مراجعه کنید می بینید ایشان در مورد بیشتر مقولات متنوع سیاسی، اجتماعی، تاریخی، حقوقی، بین الملل و ... اظهار نظرهای کارشناسی کرده اند ولی تحصبلات ایشان اقتصاد است و قطعا با ارزش های یک کار اقتصادی آشناترند. به همین دلیل از ایشان بیش از دیگران انتظار می رفت که برای سرمایه گذاری و تولید و کارآفرینی و کارآفرین حرمت قائل شوند و گز نکرده، نبرند و لااقل از این موج محیط زیستی که علیه یک کار صنعتی ارزشمند راه افتاده صرف نظر کنند. از آنجا که اتفافات چهارم مردادماه به زندگی مردم عزیز استانم مربوط است لازم دیدم جوابی توضیحا ارائه دهم شاید آقای دکتر و لشکر مجازی فعالین اجتماعی را عجالتا از بستن کراوات بر یقه این فقیری که پیراهن به تن ندارد منصرف کنم.
قبل از هر چیز البته لازم است به عنوان اهانت آمیز "شمال جنوب " که اقای رنانی بر یادداشت شان گذاشته اند اعتراض کنم. هر چند نامبرده در متن نوشته شان سطح پایین برخورداری جنوب کشور را دلیل اعطا این لقب عنوان کرده اند ولی اولا خود ایشان بهتر میدانند که در ادبیات اقتصادی به مناطق کمتر برخوردار، " جنوب " نمی گویند و این عنوان آزاردهنده به مناطق توسعه نیافته اطلاق می شود و استاد بهتر میدانند که مفهوم توسعه با درنطر گرفتن همه جنبه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آن با مسئله "برخورداری" متفاوت است. آن طور که ایشان و احتمالا بسیاری از بالانشین ها تصور می کنند بوشهر و دشتستان آنقدرها هم در کل فرایند توسعه از دیگر مناطق کشورعقب تر نیست. اگر سرانه شما مرکز نشینان در راه و فرودگاه و بیمارستان و … بالاتر است، شاخص های اجتماعی و فرهنگی و آموزشی جنوب هم یهتر است و قابل دفاع و در مجموع آن بی عدالتی را جبران می کند ضمن اینکه اساسا توسعه یک مفهوم ملی است و در عمل نمی توان به معنای دقیق کلمه مناطق را در یک واحد جغرافیایی به نام کشور به توسعه یافته و عقب مانده تقسیم کرد. بنابراین گذشته از تلخی این طنز که نفت و گازما را می برید و حق مان را نمی دهید و بعد هم با عنوان جنوب ریشخندمان می کنید، نه ما اینقدر جنوب‌تر هستیم وعقب مانده که یک حرکت اجتماعی چند ده نفره در اینجا کسی را به شگفتی وادارد و نه شما بدون نفت و گاز و بنادر ما باید اینقدر احساس شمال بودن کنید.
نکته دیگراشتباه فاحش آقای رنانی در برآورد و اعلام رقم معترضین به احداث پتروشیمی با دو صفر اضافه و تقریبا صد برابر بیشتر از واقعیت است و احتمالا به همین خاطر ذوق زده شده و بد خواب شده باشند. من آن روز آنجا بودم و اتفاقا به تعداد معترضین که از دیگر شهرهای استان هم آمده بودند حساس شدم، برآوردم حداکثر ۳۰ نفر بود. معترضین به صف ایستاده بودند و قبل از اینکه به سمت وزیر و همراهان هجوم بیاورند می شد آنها را دقیقا شمارش کرد . عکس هم گرفتم و بعدا که رقم ۱۰۰ نفر و جمع کثیر و عباراتی از این دست راه افتاد روی عکسها زوم کردم و دیدم همین رقم ۳۰ تا ۳۵ نفر درست است و میدانیم بسیج کردن و اعزام این تعداد نفرات در رقابت های اقتصادی و منطقه ای کار سختی نیست. البته این را به عنوان ایراد مهم نوشته دکتر رنانی نمی گویم و به قول معروف نمی خواهم بل بگیرم. در جاییکه دستگاههای رسمی تبلیغاتی، راهپیمایی دو سه هزار نفره را تجمع میلیونی می نامند این اشتباه هم خیلی چشم گیر نیست و همچنین میدانم که در این مواقع عدد معترضین اهمیت چندانی ندارد ولی خواستم بگویم بهتر است منابع خبرهایشان را مجددا چک کنند، به احتمال قوی از این دست اطلاعات اشتباه زیاد به ایشان رسانده اند و استاد را به اشتباه انداخته اند. همچنین جالب است بدانند که به محض انتشار خبر مخالفت جمعی از مردم شهرستان آبپخش با احداث پتروشیمی در آنجا، دهها درخواست علنی و غیرعلنی از بقیه شهرستانهای استان برای میزبانی پروژه با اهدا زمین رایگان به پتروشیمی کذایی ارسال شده و بین شورای شهرها و فعالین مدنی و اجتماعی شهرستانها نوعی رقابت برای جذب آن درگرفته است که با جستجو در گروهها و صفحات مجازی می توان متوجه تنوع و کثرت آن شد.
و اما توصیحاتی بر اصل داستان در چند بند تقدیم می کنم تا آقای رنانی و برخی دیگر از سیاسیونی که انگار نشسته اند تا اتفاقی از این دست بیافتد و حتما چبزی بگویند و به تعبیر بیهقی بر این افتاده لتی بزنند، بدانند که واقعیت ماجرا به داستانی که خلق کرده اند ربطی ندارد و بر سر قبری می نالند که مرده ای در آن دراز نشده است. هر چند  تصدیق می کنم در این مملکت خراب کلا مخالف خوانی بهترین و مجلسی ترین شغل است و روحیه انفعال و محافظه کاری ارباب دولت و فضای جامعه جان میدهد که بنشینی و نق بزنی و مصیبت نامه بخوانی و مسئولی را از انجام هر کاری که اندکی ریسک داشته باشد برحذر بداری تا احترام و امنیتت برقرار باشد و نانت در روغن.
۱ - مسئله آب.
مصرف آب پتروشیمی دشتستان از جمله مواردی است که در بیشترانتقادات مطرح می شود و در نوشته آقای رنانی هم آمده بود. مصرف آب این واحد پتروشیمی در بالاترین ظرفیت تولید با احتساب همه مصارف چرخه تولید و مصارف  اداری و درختکاری و پرسنلی حداکثر رقمی معادل ۵۰۰ هزار متر مکعب در سال است. برای آشنایی با ابعاد این رقم و تاثیر آن در چرخه آب استان در نظر داشته باشید که این رقم تقریبا معادل یک هفتصدم آب موجود در پشت سد رییسعلی در چند کیلومتری محل احرای پروژه است که این رقم البته حاصل آبگیری سد در سالهای کم بارش اخیر بوده و تقریبا نصف ظرفیت معمول این سد است.
جالب است بدانید که در مقابل سهم ۸۰ درصدی کشاورزی به شدت ناکارآمد ما از منابع اب استان، صنعت بیچاره استان سهمی ۳درصدی دارد با آب بهایی تقریبا دو برابر!. همین نخلستانهایی که برایشان تعزیه گرفته اند بزرگترین قاتلان آب و منابع طبیعی و محیط زیست هستند و کمتر کسی حتی خبر دارد که برای تولید هر کیلو خرمای استان ۲۳۰۰ لیتر آب حیف می شود!. بله ۲۳۰۰ لیتر آب برای تولید هر کیلو خرمایی که هر ساله بزرگترین مسئله آن بعد ازبلعیدن این آب حیاتی و رو به اتمام، یافتن مشتری و التماس برای خرید تضمینی آن به قیمت مفت است !. یک میلیون اصل نخل استان سالیانه بیش از ۲۵ میلیون متر مکعب آب می بلعد و کل ارزش افزوده تولیداتش معادل ارزش تولیدات ۲۰ روز یک پتروشیمی کوچک مثل پتروشیمی دشتستان هم نیست، چرا این فاجعه توجه هیچ مدافع غیور محیط زیستی را جلب نمی کند؟ باور کنید فقط انرژی و کاغذی که برای صدها جلسه و کنفرانس و نشست و بازدید و نمایشگاه و آموزش و رتق و فتق همین کار بی حاصل کشاورزی صرف می شود به اندازه راه اندازی چند واحد پتروشیمی به محیط زیست ما و شما صدمه می زند، بقیه کشاورزی استان هم همین طور است و شاید هم بدتر و ورود به بحث آن اطاله کلام می کند.
۲ - ضایعات و پساب ها .
گزارش رسمی و کتبی استاندار بوشهر در مورد ضایعات این واحد عینا به این شرح است :
 
" این واحد، فاقد فلر و شعله و دود می باشد و روزانه ١٠٠ تن متانول (مایعی مثابه بنزین)، مصرف  می کند. (در حد بنزین مصرفی یک پمپ بنزین معمولی)
پساب واحد، معادل ۵ مترمکعب مایع در روز می باشد (به اندازه آب مصرفی ۵ خانوار) که پس از تبخیر آن، رسوبات آن، حداکثر ٣٠٠ کیلوگرم در روز، جمع آوری و به صورت جامد به مکان دفع پسماندها منتقل می گردد.
این رسوبات، شامل گچ و نمک می باشد و این واحد، فاقد هر نوع پسماند فلزی مضر نظیر جیوه و امثالهم می باشد "
این گزارش قطعا از روی مجوز صادر شده برای طرح برگرفته شده است و همین است که رسما صاحاب کار اعلام کرده و آدرس واحدهای مشابه در دیگر کشورها را هم داده که می شود به آن مراجعه کرد. منتقدین هم چیزی در رد آن نگفته اند و بنابراین منطقا می شود روی آن حساب کرد و می بینید که جای نگرانی خاصی ندارد.
۳- مجوز محیط زیست .
قریب به دو سال است که سازمان محیط زیست موافقت اولیه خود با احداث این طرح با همین کیفیت و در همین مکان در کارگروههای برنامه ریزی استان اعلام نموده و پرونده ای برای بررسی نهایی پروژه و صدور مجوز تشکیل داده است که به نحوی سوال برانگیز در تهران راکد شده است. سرمایه گذار هم بر اساس همین بازخورد مثبت اولیه مطالعات و تمهیدات اولیه را انجام داده و میخواهد طرح را عملیاتی کند مسئولیت قانونی و عواقب اقتصادی شروع به کار این پروژه نه چندان کوچک هم به عهده خود سرمایه گذار است. سازمان محیط زیست هم اهرم های حقیقی و قانونی کمی در اختیار ندارد و می تواند به راحتی پروژه ها را ببندد و حتی خاطیان را به زندان و مکافات دیگر مبتلا کند. خبر جالب تر اینکه همین سازمان به اصطلاح حساس و در اینجا عصبانی حفاظت از محیط زیست، اخیرا با مهربانی تمام، قریب به ۱۵ پتروشیمی حتما آلاینده مستقر در پارس جنوبی را " کاملا غیر آلاینده " اعلام کرده است و ضمن محروم کردن شهروندان استان بوشهر از دریافت ۵۰۰ میلیارد تومان حق آلایندگی در سالهای ۹۵ و ۹۶، عدم تعادل و انصاف خود را در برخورد با مشکلات زیست محیطی نشان داده است. بنابراین تاخیر نامعمول در صدور مجوز نمی تواند بهانه ای برای این آتش به اختیاری به شدت خطرناک و هزینه ساز با ابعادی گسترده و غیرقابل پیش یینی برای استان ما باشد و استدعا دارم آزمون و تمرین قوت و ضعف جامعه مدنی محیط زیست پیرامون همان استان اصفهان و پروژه های به شدت ضد محیط زیستی صنعت فولاد آن صورت گیرد و صورتحساب سنگین این بدنسازی اجتماعی از جیب  ما مردم به قول شما " جنوب " پرداخت نشود.
بقیه موارد تامین خوراک  و دسترسی‌ها و با صرفه بودن و نبودن طرح و فیمت تمام شده زمین و مواردی از این دست هم به بنده و رنانی و دیگران هیچ ربطی ندارد و علی القاعده باید برای صاحب طرح هم حداقلی از عقل و توان ضرب و تقسیم و محاسبه قایل باشیم.
و اما برای تبیین ابعاد دیگر داستان محیط زیست استان بوشهر بد نیست به این موارد هم توجه فرمایید:
می دانید که فعالیت اقتصادی دیگر ما جنوبی ها صیادی است. همین امروز فصل صید میگو آغاز شده است و بیش از سه هزار( ۳۰۰۰ ) لنج و قایق صیادی به صیدگاه ها هجوم برده اند تا به معنای واقعی کلمه دریا را شخم  بزنند. شیلات می گوید یک دهم آنچه در شیوه ترال صید می شود، انواع ماهی و میگو قابل برداشت است و بقیه آن ضایعات می شود. به نظر من ذکر اینکه از هر یک تن صید، ۱۰۰ کیلوی آن به درد می خورد و ۹۰۰ کیلوی باقیمانده  یعنی ۹۰ درصد دیگر صید، تلفات یی رحمانه آبزیان بعضا منحصر به فرد و در معرض انقراض خلیج فارس است، عمق فاجعه را نشان نمی دهد. اهمیت این شکار بی رحمانه به وزن آن نیست. باید رفت و در هنگام بالا کشیدن تور از نزدیک دید که با ذخایر به سرعت رو به اتمام مان چه می کنیم و چگونه صدها کیلو از آبزیان در طیفی رنگارنگ و گسترده و‌ وسیع از انواع ماهی و سخت تنان و نرم تنان و مرجان و صدها گونه عجیب الخلقه و نادر را هر سه ساعت به سه ساعت به تلی از زباله و لاشه گندیده تبدیل می کنیم و به دریا برمی گردانیم. پایین ترین برآوردها انهدام ۱۵ تا ۲۰ هزار تن از ذخایر آبزی خلیج فارس فقط در ۴۵ روز فصل صید میگو در سواحل استان بوشهر است. محیط زیست و سمن ها البته بی خبر نیستند ولی همچون فاجعه کشاورزی کسی آیا تا یه حال به خودش اجازه داده که اعتراضی کند یا برای تعطیلی و ممنوعیت صید از این کمپین های شیک تشکیل دهد یا شخصیتی سیاسی توییتی صادر کند؟! دلیل آن هم واضح است همین شیوه صید ممر درآمد هزاران صیاد کم‌دست است و شغلی وجود ندارد که در ازای تعطیلی صبد به او بدهیم ! و ناچار تا فراهم شدن فرصت های شغلی که ظاهرا باید طی معجزه ای جور شود به همین شرایط خسارتبار در سکوت مطلق فعالین مدنی و مسیولین ادامه می دهیم.
همچنین دیگر نان بی قاتق ما جنوبی ها قاچاق کالا و همان ته لنجی معروف است. دولت و به ویژه همین وزیر با فرهنگ که اشاره کرده بودید، اهتمامی جدی برای کنترل و کاهش سطح قاچاق ۵ میلیارد دلاری اسنان بوشهربه ویژه به شیوه مخرب ته لنجی داشت. میدانید که واردات قاچاق چند برابر واردات رسمی به اقتصاد و بهداشت و محیط زیست آسیب می رساند. هیچ نظارت و کنترل بهداشتی و قرنطینه نباتی و جانوری و کنترل استانداردی روی آن اعمال نمی شود. دولت احتمالا تحت فشار شدید اجتماعی در این طرح حیاتی شکست خورده و به روی مبارک نمی آورد یا شکست خواهد خورد. تداوم این فاجعه گسترده ملی هم یک دلیل کوچک دارد و آن هم بیکاری است !.
ملاحظه می کنید که تنگناهای اقتصادی و بیکاری چه آسیبی به محیط زیست می رساند و تنها راه حل آن ایجاد فرصت های شغلی پایدار است که با اوصاف فوق عمدتا در توسعه صنعتی محقق می شود و یکی از بهترین و موجه ترین صنایع ممکن برای استان ما همین پتروشیمی ها و صنایع پایین دستی نفت و گاز هستند. محیط زیست واجب و محترم است و رعایت آن شرط توسعه پایدار ولی دوستان ما گاو "بیکاری " را که به جان خرمن محیط زیست افتاده است نمی یینند و حواسشان به گنجشگ پتروشیمی است که دانه ای نبرد !!
در پایان عرض کنم که آقای دکتر رنانی از بی اثر شدن شکلات های اقتصادی گفته اند و فرازی هم در مذمت پولهای کثیف دولتی و حکومتی رفته اند. در مورد پول کثیف دقیقا متوجه منطورشان نشدم چون خود ایشان احتمالا کارمند و حقوق بگیر دولت باشند و هزینه دانشگاه محل خدمتشان و سمینارها و سفرها هم دولت بپردازند ولی در مورد شکلات من هم آرزو کردم همین طور باشد که می گویند و شکلات یارانه و رانت دولتی بی مشتری شده باشد. همچنین آرزو کردم ایکاش از شر بعضی از این شکلات های شیرین فکری و نظری هم رها می شدیم. سختی ها و دردسر های فکر کردن و اندیشه ورزیدن از یک طرف و شاهکار مدیریت جامعه در ممانعت از تعیق تفکر و گفتگو و تنگ شدن عرصه بر صاحبان اندیشه های عمیق و جدی و ایضا رفیق ناباب دانشگاههای فراوان و بی مقدار و ذغال خوب واتساپ و تلگرام، بازاری برای تولید کنندگان و مصرف کنندگان شکلات های فریبنده و و بی خاصیت اندیشه و فکر مهیا کرده‌ است تا جوانان ما را به تنبلی ذهنی و دریافت سطحی ترین و دم دست ترین تحلیل ها معتاد کند. این دانشمندان صاحب تریبون که به تعبیر دکتر شریعتی دریایی هستند به وسعت اقیانوس ولی به عمق یک سانتی متر و در این زمانه عسرت، میدانی فراخ یافته اند تا با تقلیل مشکلات پیچیده و چند وجهی جامعه ایران به ظاهری ترین و سطحی ترین شکل ممکن و کادوپیچ کردن تحلیل های سبک و تخیلی و ارائه راه حلهای کپسولی در قالب چهلدستورالعمل فلان و بهمان، مانع از اندیشه ورزی دانشجویان و جوانان شوند. مقداری اطلاعات از یک موضوع مورد توجه عوام  به اضافه چند گرم خبر جذاب و ادبیات به مقدار لازم، کافی است تا سرآشپزهای ماهری هم پیدا شوند برای طبخ خوراک های فکری نامرغوب و تغذیه ناسالم جوانان. آقای رنانی دعا کنید قبل از هر چیز از این وضعیت خلاص شویم.

ارسال دیدگاه