خاطرات شنیدنی از آزادی خرمشهر از زبان افسران عراقی

خاطرات شنیدنی از آزادی خرمشهر از زبان افسران عراقی

 سرهنگ عبدالعزیز قادر السامرایی

نبرد خرمشهر، یک نبرد چریکی است و بسیجیان ایرانی نیز در یک جنگ چریکی با نیروهای ما که در محمره استقرار یافته بودند، شرکت کردند. ارتش ما هرگز دورهی جنگهای چریکی را فرا نگرفته بود و فقط در جنگهای کلاسیک تبحر داشت. علت دوم عدم موفقیت ما این بود که ارتش ما صدها کیلومتر با مراکز پشتیبانی فاصله داشت. علت سوم، عدم هماهنگی در صدور دستور بود؛ زیرا فرماندهی واحدی در محمره حضور نداشت. عدم تمرکز در ادارهی امور رزمی، تشتتی در نیروها به وجود آورد و ارتش ما که از فرماندهان متعددی دستور میگرفتند، سردرگم بودند و نمیتوانستند وظایفشان را به نحو احسن انجام دهند.»

گزارش به شجاعت بسیجیان ایرانی اشاره کرده، میگوید: «ایرانیها از روحیهای بسیار عالی برخوردار هستند. محمره، آنان را برای شهادت فراخوانده است. آنها برای شهادت و آزادسازی محمره آمدهاند و نه برای گردش و تفریح، پیام صریح محمره به فرماندهان این است که روزهای آتی، روزهای سرنوشتسازی است. ما اگر بگوییم که نبرد محمره کمر ارتش ما را شکسته و مغزهای نظامی ما را پس از تحمل ضربات پیدرپی سردرگم ساخته است، سخنی به گزاف نگفتهایم.» سپاهیان اسلام هجوم خود را به طور همزمان از 3 محور آغاز کردند؛ از شمال، شرق و غرب. پیش روی آنها از محور شرق با تانکهای عراقی به غنیمت گرفته شده در شکست حصر آبادان شروع شد. لحظه به لحظه به کشتههای ما افزوده میشد. توپخانهی ایران در آن مکان محصور، با دیده بانی بسیار دقیق، نظامیان ما را درو میکرد.

یک شب بیش از 10 نفر از افسران ارشد که بیشتر آنها فرماندهی گردان بودند، کشته شدند. سربازان همچون زنان فرزند از دست داده میگریستند و به دنبال راه فرار بودند. تنها راه فرار از سمت اروند رود بود و بسیاری از نظامیان مترصد گریز از آن ناحیه بودند. در یک چشم به هم زدن، اکثر افراد تیپ، لباسهایشان را در آورده خود را به آب زدند. نیروهای باقی مانده در شهر، دو قسم بودند، عدهای اصرار به پایداری تا آخرین گلوله را داشتند که در راس آنها سرهنگ ستاد احمد زیدان بود و عدهای دیگر خواهان تسلیم شدن به ایرانیان بودند که در راس آنها الجشعمی بود. فرماندهی تیپ 38 سرهنگ ستاد محمد سعید، وقایع آن روز را چنین نقل میکرد: همین که وارد عمل شدیم، ناگهان خود را به زیر آتش سنگین توپخانه‌‌ی ایران دیدم و در دام پهن شدهای افتادیم از پشت سر هم مورد تهاجم واقع شدیم و ناچار به داخل شهر رفتیم و در حلقهی محاصره افتادیم عجبا ما برای شکستن حلقهی محاصره آمدیم و حالا خود در همین محاصره افتاده بودیم نمیدانستیم بخندیم یا گریه کنیم!

فرماندهی تیپ 33 با دو دست به سرش میکوبید و میگفت خدا لعنتتان کند، بهترین سربازانم را کشتید، افسرانم را کشتید...

هدف تیپ 33 دفاع از منطقه و دریافت مدالهای شجاعت بود و میخواست با آتش خود، مانع هر نفوذی شود

 

o  سرهنگ عراقی کامل جابر

یکی از فرماندهان عراقی، آخرین لحظات آزادی خرمشهر چنین روایت کرده: وقتی فهمیدم نظامیان همراهم انگیزهی مقاومت و جنگیدن را از دست دادهاند و به هیچ شکلی قادر به رو در رویی با رزمندگان اسلام نیستند. از عبدالواحد آل رباط خواستم که نیرویی برای شکستن خط بفرستد وی گفت که تمام نیروهایش لت و پار شدهاند و فعلا هیچ کمکی نمیتواند بکند. فهمیدم که خرمشهر از تمام جهتها در محاصره است و شکست حلقه محاصره امری غیر ممکن به محافظانم گفتم که باید از اروند رود بگذریم و بلافاصله به سمت جنوب شهر حرکت کردیم. باران میبارید و بمبهای ایرانی، عراقیها را درو میکرد نمیدانم در آن لحظات چه حالی داشتم. افکار عجیبی به سرم میزد؛ حتی تصمیم به خود کشی گرفتم به چشم خود معجزاتی دیده بودم که حیرانم کرده بود میلیونها دلاری که صرف سیستم دفاعی خرمشهر کرده بودیم به راحتی با ایمان استوار رزمندگان اسلام در هم کوبیده شد و با شکستن این موانع روحیهی عراقیها پایمال شد. سربازان ایرانی مثل داوطلبان مرگ به سوی ما میآمدند؛ انگار میخواستند ما را از روی زمین محو کنند. برای آنها مرگ با فشنگ و آتش معنا نداشت. با اینکه تانکهای تیپ زرهی ما پیشرفته- و از نوع تی 72- بود اما پیاده نظام ایرانی پشت سر تانکهای ما میدویدند و در یک لحظه آن را به خاکستر تبدیل میکردند. کامل جابر همچنین از لشکرها و گردانهای متعدد عراقی اسم میبرد که در واقعه بازپسگیری خرمشهر توسط نیروهای ایرانی نابود شدند. او آنها را به این شرح اعلام میکند: لشکر 3، تیپ 48، تیپ 113، تیپ 44، تیپ 338، تیپ 417، تیپ 605، تیپ 9 مرزی، تیپ 10 مرزی، تیپ نیروهای ویژه، تیپ 28، تیپ 92، تیپ مستقل مرزی، تیپ 33 نیروهای ویژه، تیپ تکاور از لشکر 11، نیروی مردمی محور نجف، تیپ 2 پیادهنظام، تیپ 10 زرهی، تیپ 17 زرهی، تیپ 12 زرهی، تیپ 30 زرهی، تیپ 53 زرهی، تیپ 24 پیادهنظام مکانیزه، تیپ 49 پیادهنظام و گروهان تکاور لشکر دوم. در شب آخر افسران عراقی که در خرمشهر حضور داشتند یک جلسه تشکیل میدهند تا یک چاره ای برای خود پیدا کنند.تعدادی از آنها معتقد بودن که باید خود را تسلیم کنند و تعدادی هم میگفتند باید فرار کنیم و تعداد اندکی هم معتقد بودند که تا آخرین گلوله باید مقاومت کنند که البته هم خود و هم سربازان تحت امر خود را بکشتن دادن. اسرای عراقی را در این واقعه حدود 20 هزار نفر اعلام شدند که  500 نفر از آنها افسران رده بالا بودهاند.

ارسال دیدگاه