عمل بیش از اندیشه

عمل بیش از اندیشه

تمامی ادیان، آدمیان را به عمل بیش از اندیشه فرا می خوانند. البته تردیدی نیست که رفتار نیازمند بینش و دانش است اما نجات بخشی و سعادت در گرو عمل است. کاری نیکوست که دریچه های قلب را برای بینش جدید باز کند.

دکتر عباس فضلی

 عرفان غزالی و مولوی در اسلام و اندیشه های اگوستین و اکهارت در مسیحیت بیشتر عملی است تا نظری. زیرا در پرتو رفتار دینی و دوری گزینی از شک های فلسفی است که فرد دیندار به مقصد و مقصود خویش نزدیک می شود. تأکید بر دستورات و فرامین مذهبی در ادیان ابراهیمی در راستای تهذیب نفس و تحول درونی انسانهاست. تواضع و فروتنی در قبال دیگران و حتی خشوع در مقابل موجودات دیگر هستی، ناشی از کرنش در برابر هستی بلکه خدای هستی است.
با آموختن صرف، آرامش حاصل نمی شود. به کار گرفتن دانش، بینش می آورد. یکی از راههای بینش به کارگیری تجربه ی دیگران است. در مقام تجربه است که آدمی پخته و برجسته می گردد. این که گفته می شود یکی از نشانه های حکمت بی رغبتی به مال و منال دنیوی است. مراد حکمت عملی است که با جهان پیرامون سر و کار دارد. و در عین اشتغال به آن نوعی بی تعلقی نسبت به آن ایجاد شود. در عرفان صحرا و بیابان را مظهر ترک تعلقات دنیوی دانسته اند یعنی در حال حضور در طبیعت از آن جدا بودن. انسان حریص و فزون خواه اکتفا به تماشای هستی نمی کند نوعی تصرف و دست درازی به آن را مد نظر دارد. آنها احساس می کنند دیدن و شنیدن راه به جایی نمی برد. جالب است بدانید کار سخت پیامبران این بود که در نهایت بی میلی به دنیا با دنیاداران حشر و نشر داشتند. و حرص و طمع آدمیان را از نزدیک ناظر بودند و در عین حال خویشتن را از آن دور نگه می داشتند. یعنی دو خوی و خصلت متضاد را در خود جمع می کردند. سخن صفی الدین حلی در وصف حضرت علی(ع) بر تمامی اولیا الهی قابل تعمیم است.
  جمعت فی صفاتک الاضداد    لهذا قلت لک الانداد
در تو خصلت های متضاد جمع شده اند از این رو نظیر تو اندک است.
            در جهان جدید پراگماتیسم یا همان اصالت عمل متولی نگرش عملگرایانه به هستی است که از ویلیام جیمز تا ریچارد رورتی بلندگوی آن به شمار می آیند. البته اینها بیشتر به جنبه های فلسفی پراگماتیسم پرداخته اند مثلا جیمز در تعریف حقیقت می گوید: حقیقت نام هر چیزی است که ثابت کند اعتقاد به آن سودمند است آن هم سودمند به دلایل معین و معلوم.... اگر در این جهان زندگی واقعا بهتری وجود داشته باشد باید بدان رو کنیم و اگر تصوری وجود داشته که اعتقاد بدان ما را در رسیدن به آن زندگی کمک کند در این صورت برای ما واقعا بهتر است که به آن تصور اعتقاد ورزیم مگر این که اعتقاد به آن حقیقتا با دیگر منافع حیاتی بزرگتر تصادم پیدا کند.

( پراگماتیسم، ویلیام جیمز ، ترجمه ی عبدالکریم رشیدیان ص ۵۹

ارسال دیدگاه