سوغات انگليسيها و مبلغين مسيحي
۴ روز وقایعنگاری تسخیر سفارت آمریکا از آغاز تا پایان
فوتبال چگونه به ايران آمد؟
ترجمه: بهرنگ رجبي
محمدحسن روزیطلب: تسخیر سفارت امریکا در تهران اگرچه تاثیرات مهمی در عرصه سیاست داخلی کشور داشت؛ مهمترین تاثیر را در روابط خارجی ایران برجای نهاد. از جمله برای اولین بار نقش تعیینکنندهای را برای یک کشور مستقل ایجاد کرد تا آنجا که نتیجه انتخابات ریاستجمهوری امریکا در ۱۹۸۰ در ایران و توسط دانشجویان رقم خورد. نوشتار حاضر وقایعنگاری اصلیترین رویدادهای ۴۴۴ روزه این بحران است که در آن به ویژه به ابعاد خارجی ماجرا توجه بیشتری شده است.
روز اول:
ساعت ۱۰ صبح است. خیابان طالقانی وضع عادی خود را دارد. ماشینها با سرعت و سر و صدا عبور میکنند، فروشگاهها بازند و کارکنان آنها سرگرم کارهای روزمره هستند. ناگهان گروهی نزدیک به چهارصد نفر در حالی که در طول خیابان طالقانی راهپیمایی میکنند، به سمت سفارت امریکا میپیچند. جوانان با شور و حرارت از در و دیوار سفارت بالا میروند و به درون محوطه سفارت میپرند.
خیابان بند میآید و جوانها تند و تیز یکی پس از دیگری از گوشه و کنار سفارت به داخل میروند، حالا هر کدامشان بازوبندی به دست و عکس امام به سینه دارند. در حالی که باران نیز شروع به باریدن کرده، خبری بر روی تلکس خبرگزاریها میرود که تا سالها اثراتش باقی خواهد ماند: «سفارت امریکا در تهران اشغال شد.»
روز دوم:
امام خمینی حرکت دانشجویان را مورد تایید قرار میدهد و میگوید: «امروز در ایران باز انقلاب است. انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. در این انقلاب شیطان بزرگ امریکاست.» حجتالاسلاموالمسلمین سیداحمد خمینی به نمایندگی از رهبری انقلاب در جمع دانشجویان حضور مییابد و در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت میکند. خبرنگاری از او میپرسد علت حضور و ماموریتتان در رابطه با اشغال سفارت امریکا چیست؟ او پاسخ میدهد: «من به دعوت برادران پیرو خط امام به اینجا آمدم.» سیداحمد خمینی اضافه میکند: «تمام مردم ایران از عمل دانشجویان پشتیبانی میکنند.» او در جواب خبرنگاری که پرسیده بود: «آیا تضعیف دولت تا این حد صحیح است؟»، میگوید: «این کار تضعیف دولت نیست زیرا تمام ملت یکپارچه این عمل را تایید میکنند و لابد دولت هم از مردم است.»
اما چند ساعت پس از مصاحبه سیداحمد خمینی، دولت موقت مهندس بازرگان استعفا میدهد و از قضا این استعفا پذیرفته میشود و از سوی رهبر انقلاب، شورای انقلاب مامور اداره کشور میشود. ابوالحسن بنیصدر نیز به سرپرستی وزارت امور خارجه برگزیده میشود.
روز ۱۶:
خیابانهای اطراف سفارت لبریز از حضور مردم است. انبوه جمعیت با عصبانیت پرچم امریکا را آتش میزنند و فریاد میکشند: «مرگ بر امریکا، مرگ بر کارتر.» بنیصدر، کفیل وزارت امور خارجه از سمتش کنار رفته و قطبزاده جای او را میگیرد. او میگوید: «نمیتوان تا ابد گروگانها را نگه داشت و امریکا به عنوان سرزمین آزاد، نه میتواند تسلیم تحقیر واگذاری مردی بیمار به رژیم جمهوری اسلامی ایران بشود و نه از به خطر انداختن ۵۰ یا ۶۰ شهروندش برای نگه داشتن این مرد بیمار راضی است.»
در خارج از مرزهای ایران خبرهای داغی وجود دارد. در اجتماعی بیسابقه شورای امنیت سازمان ملل با پانزده رأی بر آزادی فوری گروگانها تاکید میکند، در این میان حتی شوروی نیز رأی مثبت میدهد. ایران نشست نیویورک را تحریم کرد اما بنیصدر میگوید اگر همچنان وزیر خارجه بود، به نیویورک میرفت، هر چند که برخی منتقدان در شورای انقلاب او را از هواپیما برگرداندند.
۱۹ نوامبر (۲۸ آبان) دانشجویان سه گروگان را آزاد میکنند. دو تفنگدار سیاهپوست و یک منشی زن. روز بعد آنها ده نفر زن و سیاهپوست دیگر را نیز آزاد میکنند.
روز ۵۸:
شورای امنیت در آخرین روزهای سال ۱۹۷۹ میلادی با ۱۱ رأی موافق و بیهیچ مخالفی و با امتناع روسیه و چکسلواکی از رأی دادن تصویب میکند که ایران باید تا هفتم ژانویه (۱۸ دی ۵۸)، گروگانها را آزاد کند و اگر در این مهلت گروگانها آزاد نشوند، شورای امنیت قطعنامه شدیدتری صادر میکند.
همزمان، والدهایم دبیرکل سازمان ملل، تصمیم میگیرد شخصا به ایران برود و دیپلماسی قدیمی را بیازماید، اما روزنامههای ایرانی در اول ژانویه (۱۲ دی)، با عکسی قدیمی از او استقبال میکنند؛ در آن عکس والدهایم بر دست اشرف پهلوی خواهر شاه، بوسه میزند. روزنامه جمهوری اسلامی در زیر این عکس اینگونه به والدهایم طعنه میزند: «آقای والدهایم، این شما هستید که بر دست بدکارهای بوسه میزنید.»
والدهایم به ایران میآید، اما هیچ یک از مقامات رسمی حاضر به دیدار او نمیشوند و او پس از سه روز باز میگردد و هنگام بازگشت به شورای امنیت پیام میدهد که اعمال زور علیه ایران تنها به تشدید مقاومت آنها میانجامد. شورای امنیت دو بار تصویب قطعنامه را به تعویق میاندازد و در نهایت در ۲۲ دی ماه ۵۸ (۱۳ ژانویه ۱۹۸۰) شورای امنیت بنا به پافشاری ایالت متحده تشکیل جلسه میدهد.
مک هنری نماینده امریکا دعاوی خود را علیه ایران اقامه میکند و از شورا تقاضا میکند که برای حفظ صلح بینالمللی قطعنامه مورد درخواست ایالت متحده مبنی بر تحریم اقتصادی ایران را به تصویب برساند. آن شب یکی از جلسات شورانگیز شورای امنیت در جریان بود. پس از چندین ساعت بحث و بررسی، انگلستان، نروژ، پرتغال و فرانسه از قطعنامه امریکا حمایت میکنند، بنگلادش و مکزیک رأی ممتنع و چکسلواکی رأی مخالف و در نهایت شوروی با استفاده از حق وتو، قطعنامه امریکا را به بایگانی شورای امنیت میسپارد. دیپلماسی دبیرکل شکست میخورد و ایالت متحده میگوید که یک طرفه به قطعنامه عمل خواهد کرد.
روز ۱۴۰:
کارتر در ۲۶ مارس ۱۹۸۰ (چهارم فروردین ۱۳۵۹) نامهای محرمانه خطاب به امام مینویسد و اعلام میکند: «ما آماده پذیرش حقایق جدید که مولود انقلاب ایران است، میباشیم. این امر همچنان هدف و آرزوی ماست، زیرا من تصور میکنم که ما هدف واحدی را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ملل است، تعقیب میکنیم.» اما امام خمینی با شجاعتی خارقالعاده دستور میدهد تا نامه کارتر منتشر شود. در امریکا انتشار این نامه یک افتضاح سیاسی برای کارتر بود. کیسینجر بلافاصله پس از افشا شدن محتوای نامه کارتر اعلام کرد: «امریکا باید به مقامات ایرانی بگوید که مهمانی تمام شده است.»
روز ۱۵۵:
روز مقدس دیگری فرا رسیده، روز عید پاک است. سه کشیش امریکایی به سفارت آمدهاند تا مراسم عید پاک را اجرا کنند.گروگانها در گروههایی دو تا چهار نفره برای انجام مراسم مذهبی به کتابخانه میآمدند. در اوایل شب مراسم تمام میشود اما کارتر یک روز پس از عید پاک روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کرد. او بالاخره قطعنامه یک طرفه را هم اجرا کرد و تردد همه محمولهها جز غذا و دارو را به ایران ممنوع کرد.
به علی آگاه (کاردار سفارت ایران در واشنگتن) و دیپلماتهای دیگر، ۳۶ ساعت فرصت داده میشود تا ایالت متحده را ترک کنند؛ آنان ناراحت هستند اما در تهران گویی جشن برپا شده است. امام خمینی از کارتر به خاطر قطع رابطه با ایران تشکر میکند و میگوید: «قطع روابط به این معناست که امریکا از نفوذ در ایران قطع امید کرده است.»
عملیات نجات
هشت هلیکوپتر بزرگ از ناو وینسنتس پرواز کردند. شش هواپیما سی-۱۳۰ ترابری نیز از فرودگاهی مخفی در مصر به پرواز درآمدند. آنها ماهها در صحراهای جنوب غربی امریکا برای ماموریت ویژه خود، تمرین کرده بودند.
این گروه در فورت براگ، کارولینای شمالی، پشت سیمهای خاردار اردوگاهی که قبلا زندان بود، اردو زده بودند و برای کارهای ناگهانی مانند وارد شدن به اتاقهای تاریک با عینکهای مخصوص و انفجار سوانح پیش رو تمرین کرده بودند. در ۲۳ فروردین ۵۹ (۱۱ آوریل ۱۹۸۰) کارتر شورای امنیت ملی را احضار کرد و پس از یک ساعت تصمیم گرفته شد تا عملیات اجرا شود.
هشت هلیکوپتر RH-53 از وینسنتس برخاسته اما یکی یکی مجبور به بازگشت یا فرود اضطراری شدند. اولین هلیکوپتر به خاطر ترک برداشتن پرههای آلومینیومیاش مجبور به فرود شد. دومین نیز ژیوسکوپش را (که برای پرواز در شب ضروری بود) از دست داد و به خاطر مسدود شدن دریچه خنک کنندهاش مجبور به بازگشت به ناو هواپیما بر شد.
ساعت ۱۲/۵۰ دقیقه شب اولین هلیکوپتر به صحرای یک که ایرانیها آن را پشت بادام میخواندند، رسید و آخرین هلیکوپتر هم پس از یک ساعت به محل ملاقات آمد. مهندس پرواز، هلیکوپترها را بررسی کرد و به چارلی بک ویث (فرمانده عملیات) گفت سیستم هیدرولیک یکی از شش هلیکوپتر باقی مانده قادر به فعالیت نیست. عملیات چراغهای آبی عملا شکست خورده است. چرا که با پنج هلیکوپتر نمیتوان ۹۰ کماندو و سی گروگان را از ایران خارج کرد. بک ویث میگوید: «خدایا، ما شکست خوردهایم.» کارتر با توقف عملیات موافقت میکند.
در صحرا ساعت ۲/۱۰ بامداد است. خلبان یکی از هلیکوپترها حدود هفت-هشت متر در هوا بلند میشود تا به طرف دیگری نزدیک یکی از ترابریها برود. همانطور که به آن طرف کج میشد، پرهاش مخزن بنزین هواپیما سی-۱۳۰ را میشکافد. ناگاه پشت بادام غرق در آتش میشود و شعلههای آتش را میتوان از کیلومترها مشاهده کرد. در واقع همه جهان متوجه میشوند.
کماندوها به سرعت سوار سی-۱۳۰ها میشوند. پنج خدمه و سه تفنگدار در آتش سوختهاند. سی-۱۳۰ها به مقصد مصر پرواز میکنند و اجساد را در همان جا میگذارند.
خبرگزاریها در ساعت ۲۲/۱ خبر را اعلام میکنند: «واشنگتن- کاخ سفید نیمه شب جمعه در بیانیهای اعلام کرد که عملیات نظامی جسورانهای که برای نجات گروگانهای امریکایی در تهران طرح شده بود، به علت «نقص فنی» لغو شده است. برخورد دو هلیکوپتر امریکایی روی زمین در صحرای ایران به مرگ هشت خدمه منجر شده است.»
روز ۳۶۶:
موقعیت کارتر به عنوان سخنران تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری همچون شمشیری دو لبه بود. برگشت با سلامت گروگانها انتخاب کارتر را حتمی میکرد اما اشتباه یا واکنشی عصبی امیدهای رونالد ریگان را پررنگ میکرد. اشپیگل نوشت: «زمانی ایالات متحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز، در، ۱۹۸۰ آیتاللهی در تهران میتواند سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را تعیین کند.»
در امریکا همه آماده انتخابات میشدند، در تهران نیز مجلس در آستانه رأی گیری بود. محمد موسوی خوئینیها میگوید: «اگر ایالت متحده شرایط ما را بپذیرد، گروگانها میتوانند دوشنبه (شب انتخابات امریکا) از ایران پرواز کنند.»
کمیسیون ویژه چهار، نظر امام خمینی را تامین کرده بود. بحث در روز یکشنبه ۵ آبان ۵۹ در جلسهای محرمانه شروع شده بود، نمایندگان نظر کمیسیون را که موسویخوئینیها میخواند شنیدند و سپس رأی دادند و پیشنهاد رأی آورد.
اکنون توپ در زمین کارتر است. اما نمیتواند توپ را از میانه میدان عبور دهد. کارتر میگوید: «ما میگوییم میخواهیم با شرایطی موافقت کنیم که با قوانین امریکا معارض نباشد.»
روز ۴۴۴:
ایرانیها تا زمان تعویض دفتر ریاست جمهوری میان کارتر و ریگان تعلل کردند. رونالد ریگان، ایرانیها را به بربرها تشبیه کرد و در مقابل یک وزیر ایرانی گفت: «ما این حرف را جدی نمیگیریم. ریگان فکر میکند هنوز در فیلمهای وسترن بازی میکند و باید رفتارهای وحشیانه داشته باشد.» او اضافه میکند: «گروگانها مثل میوهای هستند که همه آبش کشیده شده است.»
پزشکهای الجزایری گروگانها را معاینه میکنند؛ بوئینگها هنوز روی زمین هستند. بسیاری معتقدند انقلابیونی که شاه را تا دم مرگ دنبال کرده بود، تا آخرین دقایق ریاستجمهوری کارتر، عذابش خواهند داد. و در لحظاتی که کارتر رییسجمهور نبود، هواپیمای الجزایری با ۵۲ امریکایی فرودگاه مهرآباد را ترک میکرد. هواپیماها با شعار «مرگ بر امریکا» مشایعت میشدند. هواپیماها خاک ایران را ترک کردند و در تاریکی شب مهتابی گم شدند. ۵ دقیقه به ۹ شب به وقت تهران روز ۴۴۴ بود که دیگر موضوع تمام شده بود، دقیقا شبیه تمام شدن هرگونه رابطه ایران و امریکا.
منبع: رجانیوز
ترجمه: بهرنگ رجبي
محمدحسن روزیطلب: تسخیر سفارت امریکا در تهران اگرچه تاثیرات مهمی در عرصه سیاست داخلی کشور داشت؛ مهمترین تاثیر را در روابط خارجی ایران برجای نهاد. از جمله برای اولین بار نقش تعیینکنندهای را برای یک کشور مستقل ایجاد کرد تا آنجا که نتیجه انتخابات ریاستجمهوری امریکا در ۱۹۸۰ در ایران و توسط دانشجویان رقم خورد. نوشتار حاضر وقایعنگاری اصلیترین رویدادهای ۴۴۴ روزه این بحران است که در آن به ویژه به ابعاد خارجی ماجرا توجه بیشتری شده است.
روز اول:
ساعت ۱۰ صبح است. خیابان طالقانی وضع عادی خود را دارد. ماشینها با سرعت و سر و صدا عبور میکنند، فروشگاهها بازند و کارکنان آنها سرگرم کارهای روزمره هستند. ناگهان گروهی نزدیک به چهارصد نفر در حالی که در طول خیابان طالقانی راهپیمایی میکنند، به سمت سفارت امریکا میپیچند. جوانان با شور و حرارت از در و دیوار سفارت بالا میروند و به درون محوطه سفارت میپرند.
خیابان بند میآید و جوانها تند و تیز یکی پس از دیگری از گوشه و کنار سفارت به داخل میروند، حالا هر کدامشان بازوبندی به دست و عکس امام به سینه دارند. در حالی که باران نیز شروع به باریدن کرده، خبری بر روی تلکس خبرگزاریها میرود که تا سالها اثراتش باقی خواهد ماند: «سفارت امریکا در تهران اشغال شد.»
روز دوم:
امام خمینی حرکت دانشجویان را مورد تایید قرار میدهد و میگوید: «امروز در ایران باز انقلاب است. انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. در این انقلاب شیطان بزرگ امریکاست.» حجتالاسلاموالمسلمین سیداحمد خمینی به نمایندگی از رهبری انقلاب در جمع دانشجویان حضور مییابد و در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت میکند. خبرنگاری از او میپرسد علت حضور و ماموریتتان در رابطه با اشغال سفارت امریکا چیست؟ او پاسخ میدهد: «من به دعوت برادران پیرو خط امام به اینجا آمدم.» سیداحمد خمینی اضافه میکند: «تمام مردم ایران از عمل دانشجویان پشتیبانی میکنند.» او در جواب خبرنگاری که پرسیده بود: «آیا تضعیف دولت تا این حد صحیح است؟»، میگوید: «این کار تضعیف دولت نیست زیرا تمام ملت یکپارچه این عمل را تایید میکنند و لابد دولت هم از مردم است.»
اما چند ساعت پس از مصاحبه سیداحمد خمینی، دولت موقت مهندس بازرگان استعفا میدهد و از قضا این استعفا پذیرفته میشود و از سوی رهبر انقلاب، شورای انقلاب مامور اداره کشور میشود. ابوالحسن بنیصدر نیز به سرپرستی وزارت امور خارجه برگزیده میشود.
روز ۱۶:
خیابانهای اطراف سفارت لبریز از حضور مردم است. انبوه جمعیت با عصبانیت پرچم امریکا را آتش میزنند و فریاد میکشند: «مرگ بر امریکا، مرگ بر کارتر.» بنیصدر، کفیل وزارت امور خارجه از سمتش کنار رفته و قطبزاده جای او را میگیرد. او میگوید: «نمیتوان تا ابد گروگانها را نگه داشت و امریکا به عنوان سرزمین آزاد، نه میتواند تسلیم تحقیر واگذاری مردی بیمار به رژیم جمهوری اسلامی ایران بشود و نه از به خطر انداختن ۵۰ یا ۶۰ شهروندش برای نگه داشتن این مرد بیمار راضی است.»
در خارج از مرزهای ایران خبرهای داغی وجود دارد. در اجتماعی بیسابقه شورای امنیت سازمان ملل با پانزده رأی بر آزادی فوری گروگانها تاکید میکند، در این میان حتی شوروی نیز رأی مثبت میدهد. ایران نشست نیویورک را تحریم کرد اما بنیصدر میگوید اگر همچنان وزیر خارجه بود، به نیویورک میرفت، هر چند که برخی منتقدان در شورای انقلاب او را از هواپیما برگرداندند.
۱۹ نوامبر (۲۸ آبان) دانشجویان سه گروگان را آزاد میکنند. دو تفنگدار سیاهپوست و یک منشی زن. روز بعد آنها ده نفر زن و سیاهپوست دیگر را نیز آزاد میکنند.
روز ۵۸:
شورای امنیت در آخرین روزهای سال ۱۹۷۹ میلادی با ۱۱ رأی موافق و بیهیچ مخالفی و با امتناع روسیه و چکسلواکی از رأی دادن تصویب میکند که ایران باید تا هفتم ژانویه (۱۸ دی ۵۸)، گروگانها را آزاد کند و اگر در این مهلت گروگانها آزاد نشوند، شورای امنیت قطعنامه شدیدتری صادر میکند.
همزمان، والدهایم دبیرکل سازمان ملل، تصمیم میگیرد شخصا به ایران برود و دیپلماسی قدیمی را بیازماید، اما روزنامههای ایرانی در اول ژانویه (۱۲ دی)، با عکسی قدیمی از او استقبال میکنند؛ در آن عکس والدهایم بر دست اشرف پهلوی خواهر شاه، بوسه میزند. روزنامه جمهوری اسلامی در زیر این عکس اینگونه به والدهایم طعنه میزند: «آقای والدهایم، این شما هستید که بر دست بدکارهای بوسه میزنید.»
والدهایم به ایران میآید، اما هیچ یک از مقامات رسمی حاضر به دیدار او نمیشوند و او پس از سه روز باز میگردد و هنگام بازگشت به شورای امنیت پیام میدهد که اعمال زور علیه ایران تنها به تشدید مقاومت آنها میانجامد. شورای امنیت دو بار تصویب قطعنامه را به تعویق میاندازد و در نهایت در ۲۲ دی ماه ۵۸ (۱۳ ژانویه ۱۹۸۰) شورای امنیت بنا به پافشاری ایالت متحده تشکیل جلسه میدهد.
مک هنری نماینده امریکا دعاوی خود را علیه ایران اقامه میکند و از شورا تقاضا میکند که برای حفظ صلح بینالمللی قطعنامه مورد درخواست ایالت متحده مبنی بر تحریم اقتصادی ایران را به تصویب برساند. آن شب یکی از جلسات شورانگیز شورای امنیت در جریان بود. پس از چندین ساعت بحث و بررسی، انگلستان، نروژ، پرتغال و فرانسه از قطعنامه امریکا حمایت میکنند، بنگلادش و مکزیک رأی ممتنع و چکسلواکی رأی مخالف و در نهایت شوروی با استفاده از حق وتو، قطعنامه امریکا را به بایگانی شورای امنیت میسپارد. دیپلماسی دبیرکل شکست میخورد و ایالت متحده میگوید که یک طرفه به قطعنامه عمل خواهد کرد.
روز ۱۴۰:
کارتر در ۲۶ مارس ۱۹۸۰ (چهارم فروردین ۱۳۵۹) نامهای محرمانه خطاب به امام مینویسد و اعلام میکند: «ما آماده پذیرش حقایق جدید که مولود انقلاب ایران است، میباشیم. این امر همچنان هدف و آرزوی ماست، زیرا من تصور میکنم که ما هدف واحدی را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ملل است، تعقیب میکنیم.» اما امام خمینی با شجاعتی خارقالعاده دستور میدهد تا نامه کارتر منتشر شود. در امریکا انتشار این نامه یک افتضاح سیاسی برای کارتر بود. کیسینجر بلافاصله پس از افشا شدن محتوای نامه کارتر اعلام کرد: «امریکا باید به مقامات ایرانی بگوید که مهمانی تمام شده است.»
روز ۱۵۵:
روز مقدس دیگری فرا رسیده، روز عید پاک است. سه کشیش امریکایی به سفارت آمدهاند تا مراسم عید پاک را اجرا کنند.گروگانها در گروههایی دو تا چهار نفره برای انجام مراسم مذهبی به کتابخانه میآمدند. در اوایل شب مراسم تمام میشود اما کارتر یک روز پس از عید پاک روابط دیپلماتیک با ایران را قطع کرد. او بالاخره قطعنامه یک طرفه را هم اجرا کرد و تردد همه محمولهها جز غذا و دارو را به ایران ممنوع کرد.
به علی آگاه (کاردار سفارت ایران در واشنگتن) و دیپلماتهای دیگر، ۳۶ ساعت فرصت داده میشود تا ایالت متحده را ترک کنند؛ آنان ناراحت هستند اما در تهران گویی جشن برپا شده است. امام خمینی از کارتر به خاطر قطع رابطه با ایران تشکر میکند و میگوید: «قطع روابط به این معناست که امریکا از نفوذ در ایران قطع امید کرده است.»
عملیات نجات
هشت هلیکوپتر بزرگ از ناو وینسنتس پرواز کردند. شش هواپیما سی-۱۳۰ ترابری نیز از فرودگاهی مخفی در مصر به پرواز درآمدند. آنها ماهها در صحراهای جنوب غربی امریکا برای ماموریت ویژه خود، تمرین کرده بودند.
این گروه در فورت براگ، کارولینای شمالی، پشت سیمهای خاردار اردوگاهی که قبلا زندان بود، اردو زده بودند و برای کارهای ناگهانی مانند وارد شدن به اتاقهای تاریک با عینکهای مخصوص و انفجار سوانح پیش رو تمرین کرده بودند. در ۲۳ فروردین ۵۹ (۱۱ آوریل ۱۹۸۰) کارتر شورای امنیت ملی را احضار کرد و پس از یک ساعت تصمیم گرفته شد تا عملیات اجرا شود.
هشت هلیکوپتر RH-53 از وینسنتس برخاسته اما یکی یکی مجبور به بازگشت یا فرود اضطراری شدند. اولین هلیکوپتر به خاطر ترک برداشتن پرههای آلومینیومیاش مجبور به فرود شد. دومین نیز ژیوسکوپش را (که برای پرواز در شب ضروری بود) از دست داد و به خاطر مسدود شدن دریچه خنک کنندهاش مجبور به بازگشت به ناو هواپیما بر شد.
ساعت ۱۲/۵۰ دقیقه شب اولین هلیکوپتر به صحرای یک که ایرانیها آن را پشت بادام میخواندند، رسید و آخرین هلیکوپتر هم پس از یک ساعت به محل ملاقات آمد. مهندس پرواز، هلیکوپترها را بررسی کرد و به چارلی بک ویث (فرمانده عملیات) گفت سیستم هیدرولیک یکی از شش هلیکوپتر باقی مانده قادر به فعالیت نیست. عملیات چراغهای آبی عملا شکست خورده است. چرا که با پنج هلیکوپتر نمیتوان ۹۰ کماندو و سی گروگان را از ایران خارج کرد. بک ویث میگوید: «خدایا، ما شکست خوردهایم.» کارتر با توقف عملیات موافقت میکند.
در صحرا ساعت ۲/۱۰ بامداد است. خلبان یکی از هلیکوپترها حدود هفت-هشت متر در هوا بلند میشود تا به طرف دیگری نزدیک یکی از ترابریها برود. همانطور که به آن طرف کج میشد، پرهاش مخزن بنزین هواپیما سی-۱۳۰ را میشکافد. ناگاه پشت بادام غرق در آتش میشود و شعلههای آتش را میتوان از کیلومترها مشاهده کرد. در واقع همه جهان متوجه میشوند.
کماندوها به سرعت سوار سی-۱۳۰ها میشوند. پنج خدمه و سه تفنگدار در آتش سوختهاند. سی-۱۳۰ها به مقصد مصر پرواز میکنند و اجساد را در همان جا میگذارند.
خبرگزاریها در ساعت ۲۲/۱ خبر را اعلام میکنند: «واشنگتن- کاخ سفید نیمه شب جمعه در بیانیهای اعلام کرد که عملیات نظامی جسورانهای که برای نجات گروگانهای امریکایی در تهران طرح شده بود، به علت «نقص فنی» لغو شده است. برخورد دو هلیکوپتر امریکایی روی زمین در صحرای ایران به مرگ هشت خدمه منجر شده است.»
روز ۳۶۶:
موقعیت کارتر به عنوان سخنران تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری همچون شمشیری دو لبه بود. برگشت با سلامت گروگانها انتخاب کارتر را حتمی میکرد اما اشتباه یا واکنشی عصبی امیدهای رونالد ریگان را پررنگ میکرد. اشپیگل نوشت: «زمانی ایالات متحده میتوانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز، در، ۱۹۸۰ آیتاللهی در تهران میتواند سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را تعیین کند.»
در امریکا همه آماده انتخابات میشدند، در تهران نیز مجلس در آستانه رأی گیری بود. محمد موسوی خوئینیها میگوید: «اگر ایالت متحده شرایط ما را بپذیرد، گروگانها میتوانند دوشنبه (شب انتخابات امریکا) از ایران پرواز کنند.»
کمیسیون ویژه چهار، نظر امام خمینی را تامین کرده بود. بحث در روز یکشنبه ۵ آبان ۵۹ در جلسهای محرمانه شروع شده بود، نمایندگان نظر کمیسیون را که موسویخوئینیها میخواند شنیدند و سپس رأی دادند و پیشنهاد رأی آورد.
اکنون توپ در زمین کارتر است. اما نمیتواند توپ را از میانه میدان عبور دهد. کارتر میگوید: «ما میگوییم میخواهیم با شرایطی موافقت کنیم که با قوانین امریکا معارض نباشد.»
روز ۴۴۴:
ایرانیها تا زمان تعویض دفتر ریاست جمهوری میان کارتر و ریگان تعلل کردند. رونالد ریگان، ایرانیها را به بربرها تشبیه کرد و در مقابل یک وزیر ایرانی گفت: «ما این حرف را جدی نمیگیریم. ریگان فکر میکند هنوز در فیلمهای وسترن بازی میکند و باید رفتارهای وحشیانه داشته باشد.» او اضافه میکند: «گروگانها مثل میوهای هستند که همه آبش کشیده شده است.»
پزشکهای الجزایری گروگانها را معاینه میکنند؛ بوئینگها هنوز روی زمین هستند. بسیاری معتقدند انقلابیونی که شاه را تا دم مرگ دنبال کرده بود، تا آخرین دقایق ریاستجمهوری کارتر، عذابش خواهند داد. و در لحظاتی که کارتر رییسجمهور نبود، هواپیمای الجزایری با ۵۲ امریکایی فرودگاه مهرآباد را ترک میکرد. هواپیماها با شعار «مرگ بر امریکا» مشایعت میشدند. هواپیماها خاک ایران را ترک کردند و در تاریکی شب مهتابی گم شدند. ۵ دقیقه به ۹ شب به وقت تهران روز ۴۴۴ بود که دیگر موضوع تمام شده بود، دقیقا شبیه تمام شدن هرگونه رابطه ایران و امریکا.
منبع: رجانیوز
ارسال دیدگاه
اجتماعی
- بازدید مدیر عامل و مدیران شرکت پتروشیمی کیان در سومین روز نمایشگاه بینالمللی ایران اکسپو
- معادلات پیچیده پتروشیمی کیان/ آیا دولت رییسی می تواند تغییری در این مگاپروژه ایجاد کند؟
- 9 دستاورد طلایی در کارنامه شرکت فولاد امیر کبیر کاشان ثبت شد / با حمایت مدیر عامل شستان
- جشن تحویل سال در شرکت مخازن سبز پتروشیمی عسلویه با حضور مهندس باتمانی مدیرعامل