ضرورت مشارکت جوانان در فرایندهای تصمیم گیری

در گفتگو با حسین صداقت مشاور استاندار در امور جوانان عنوان شد

ضرورت مشارکت جوانان در فرایندهای تصمیم گیری

 
جوانان ، سوخته تصمیمات غلط
جوانان در ایران امروز ما آکنده از سرخوردگی ها و بغض های فرو خفته اند. آینده را چندان روشن نمی بینند . تحولات عمیق فکری و فرهنگی و ارزشی را نسبت به نسل پیش از خود پشت سر گذاشته اند و اساسا دیگر جهان را آن گونه نمی بینند که نسل پیش می دید. در این میان اقتضائات پاسخگویی و مواجه شدن با این نسل چگونه باید باشد؟ دولت به عنوان ارگانی که مستقیا با جوانان سر و کار دارد و سازمان های متنوع و قوانین و بخش نامه ها و اسناد متعددی برای رفع نیازهای جوانان تدوین کرده تا چه حد بر آوردن مقصود، موفق بوده است؟ این پرسش ها را اساس مصاحبه ای با حسین صداقت، مشاور استاندار در امور جوانان قرار دادیم. صداقت که به تازگی در این سمت منصوب شده و خود از جوان ترین مشاوران استانداران در کل کشور محسوب می شود، به بهانه افتتاح خانه جوان شهرستان های جم و عسلویه فرصتی شد  تا پاسخ های روشن او را بر پرسش های صریح خویش بگیریم.
 
- به طور کلی باید گفت جوانان ناراضی و سرخورده  به نظر می رسند. این نارضایتی و اعتراض را می شود از اواخر دهه هفتاد به بعد مشاهده کرد که هر بار به مناسبتی بروز اجتماعی پیدا می کند. ریشه این یاس ها و سرخوردگی ها را چه می بینید؟
• باید از عوامل متعدد نام برد. اما اساس آن می تواند مشارکت جویی سیاسی باشد. نسلی که بنا بر ارزش های خود انقلاب را بنیان گذاشته بود و نظام سیاسی مبتنی بر آن ارزش ها ایجاد کرده بود، بعدها در مواجه با فرزندان خود نتوانست به درستی مکانیسم هایی تعبیه کند که نسل جدید را جذب کند. به نوعی همواره از اوایل دهه هفتاد که فرزندان انقلابیون و اصطلاحاً نسل سوم وارد فرایندهای جامعه پذیری می شد، نسل پیش، آنان را تهدیدی علیه ارزش های خود ارزیابی می کرد. فرصت نمی داد که گفتگوی میان نسلی و جایگزینی منطقی شکل بگیرد. می توان گفت فرایند هایی تهیه و تدارک دیده شد که در مقابل مشارکت جویی جوانان در عرصه های مختلف مانع ایجاد کند تا مبادا خللی نسبت به آن ارزش ها پدید بیاید. وقایعی که در دانشگاه ها رخ داد و بعدها اتفاقاتی که در کف خیابان ها روی داد، مدیریت کلان کشور را بر تهدید آمیز بودن این نسل متفق کرد، در نتیجه راه های مشارکت جویی نیز بیش از پیش بسته شد. امروز با نسلی مواجه هستیم که همه درها را به روی خود بسته می بیند و من فکر می کنم این اساس مشکل کنونی است.
 
- اما جوانان خواسته های دیگری بیان می کنند. نا امیدی و سرخوردگی که در میان نسل جوان موج می زند فقط مشارکت سیاسی را نشانه نمی رود.
• ببینید در حال حاضر اساسا بحران اجتماعی که تجربه می کنیم آنقدر وجوه در هم تنیده و مختلف دارد که باید از همه چیز نام برد. اگر امروز با یک جوان صحبت کنید که به چه چیز اعتراض دارد تقریبا یک فرد عصیان زده ای را می بینید که از همه چیز خسته و بیزار است و به همه چیز اعتراض دارد. این ناشی از آن است که نسل پیش نتوانسته زمینه های لازم برای پاسخ به نیاز های مختلف نسل جوان را فراهم آورد. نه تنها خودش نتوانسته بلکه اجازه هم نداده که این نسل در ایران وارد عرصه های تأثیر گذار شود. لذا وقتی امروز از بحران حرف می زنیم که جوانان به چه چیز اعتراض دارند به فساد، بیکاری، فامیل گرایی، ناتوانی مالی در تشکیل خانواده، مسکن، تبعیض، شکاف وحشتناک طبقاتی، رانت و بسیاری موارد دیگر موضوعات اعتراض است. اما به نظرم بنیاد آن به عدم مشارکت جوانان در فرایندهای تصمیم گیری بر می گردد. ببینید این مسئله کم مسئله ای نیست که دولت برای آنکه نسل پیش را از مجاری و گلوگاه های قدرت کنار بگذارد مجبور می شود قانون منع به کارگیری بازنشستگان مصوب کند. یعنی در یک فرایند جامع و پویا و زنده در کشور ما، نسل پیشین با اینکه بعضا هفت سال و ده سال از سن بازنشستگی اش می گذرد هنوز حاضر نمی شود کناره بگیرد تا مدیران جوان و نیروهایی تازه نفس وارد شود و الزاما باید قانون مصرح تصویب گردد که همان هم باز برایش سعی می کنند که کلی استثنا بتراشند تا گریزگاه بسازند و درعمل آن را با چالش ایجاد می کنند.
 
- امروز در جامعه ما اعتراض و حق اعتراض بروز و نمود عینی یافته است. ظرفیت ها و چالش های دولت روحانی را در مواجه با این امواج اعتراضی که نسل جوان از خود بروز می دهد چه می دانید؟
• رئیس دولت در مواجه با نسل جوان برخورد بسیار بازی داشتند. روحانی به صراحت نسبت به سایر جناح های سیاسی موضع پیشروانه تری داشته. اعتراض و حق اعتراض را برای جوانان و بلکه عموم به رسمیت شناخته و این یک گام رو به جلو ارزیابی می شود. به عبارتی تکیه گاه دولت در این زمینه همان ظرفیت های قانونی است. از قوانین اساسی گرفته تا قوانین بالادستی و اسناد ملی و نیز دستورالعمل ها و بخش نامه های رسمی ابلاغی. اینها را که مطالعه می کنیم کمبودی نمی بینیم تقریبا. همین ها هم اجرایی می شد بسیاری از اعتراضات پیش از بروز حل می شد و یا اگر اعتراضی به میان می آمد با سعه صدر بیشتری با آن برخورد می شد. ما همچون همیشه قانون گذارانی خوب اما مجریانی بد بوده ایم. بگذارید یک مثال تأسف برانگیز بزنم. الان مشکل اصلی جوانان در ایران اشتغال است. در سند ملی جوانان برنامه چهارم توسعه که در اوایل دهه هشتاد تدوین و برای اجرا ابلاغ شد با سنجش های ملی هشدار داده می شود که از سال 79 تا 83 نرخ بیکاری در جوانان تحصیل کرده نزدیک به ده درصد بیشتر شده است. لذا باید به منظور مقابله با بیکاری جوانان تحصیل کرده هم رویکرد ایجاد اشتغال را اساس برنامه ریزی های اقتصادی کرد وهم با تغییر رویکرد آموزشی، آموزش های کاربردی منطبق با نیازهای جامعه و بازار را اولویت اصلی سیستم آموزشی کشور قرار داد. از آن زمان تا کنون 13 سال می گذرد. ما به قدر عمرِ آموزشی یک نسل ،فرصت داشته ایم که با توجه به پیش بینی های دقیقی که صورت گرفته بود این قوانین را اجرایی کنیم که نشده. گمان می کنم همین اسناد فرا جناحی و ملی مصوب یکی از مهمترین ظرفیت ها برای برخورد با مطالبات جوانان است که جهت اجرایی شدن همت ویژه می طلبد.
 
• امروز در محافل سیاسی و غیر سیاسی یکی از انتقاداتی که توسط خیل کثیر فعالان سیاسی و نیز آحاد جوانان بیان می شود عدم به کار گیری جوانان است که خود شما هم اشاره کردید. به قسمتی از دلیل آن نیز اشاره داشتید که واهمه افراد از تغییر ارزش ها از عوامل آن است. اما به نظر مشکل بسیار بغرنج تر این است. چرا که وقتی وفاداری مدیران پا به سن گذاشته به ارزش ها را می سنجیم خود آنان نمره قابل قبولی نمی گیرند که اینک به خاطر آن ارزش ها جوانان را کنار بگذارند. چه پاسخی به این پرسش دارید؟
• مشکل عدم به کار گیری جوانان در رده های مدیریتی برای دمیده شدن هوای تازه به درون ساخت سیاسی کشور، خود تابع مهمی از مشکل و بلکه بحران گردش نخبگان در ایران است. فرایند گردش نخبگان چون در ایران مختل شده لاجرم تبعات کلان و البته ویرانگری نیز می تواند داشته باشد از جمله بالا رفتن میانگین سنی مدیران و به کار نگرفتن نیروهای جوان بسیار پر استعداد  و توانمند. سایر مسائل را شاید بتواند با این کلید واژه بهتر توضیح داد. عوامل دخیل در این گردش نخبگان نیز خود به مسائل ایدئولوژیکی و نیز عوامل پنهان دیگری بر می گردد که امروزه در دعواهای سیاسی برملا می شود که مثلا چند صد خانواده آمده اند و مجاری قدرت را گرفته اند. نمی توان و نباید این مطالبات را انکار کرد. شاید به عنوان یک فردی که سمتی در ساختار مدیریت استان دارد هیچ چیز به این اندازه برایم اهمیت ندارد که نباید این نقاط ضعف انکار شود و باید در مورد آن گفتگو کرد و راه حل ها را در خلال گفتگو پیدا کرد. اگر اخلال گران اقتصادی باید مجازات شوند، اگر اخلال گران نظم عمومی باید کیفر ببینند و اگر اخلال گران اخلاقی باید تاوان بدهند، به صد درجه بالاتر، اخلال گران در چرخش صحیح نخبگان نیز باید تحت پیگرد قرار بگیرند و دستان آنان در تأثیر گذاری بر این چرخه کوتاه شود تا شایسته سالاری که شعار دولت و نظام است به واقع و در عمل محقق شود.
 
- شما اشاره کردید که ما به مرحله ای رسیده ایم که از نارضایتی به اعتراض و از اعتراض به عصیان جوانان رسیده ایم. فکر می کنید مسئولین در مواجه با جوانان ناراضی باید چه راه کارهایی در دستور کار قرار دهند. یعنی اگر شما بنا باشد که به مدیران ارشد استان در این زمینه  کار طلب کنید مبتنی بر کدام رویکردهاست؟
• آنچه که ما از مجموعه مدیران ارشد دولت و تا جایی که قدرت دولت اجازه می دهد مطالبه می کنیم مبتنی بر پنج مؤلفه است. اول درک کنند که مقصر این وضعیت جوانان نیستند. جوانان سوخته تصمیمات غلط هستند و این درک، زمینه تحول شگرفی به نظرم مهیا می کند. دوم حق اعتراض را همانگونه که رئیس محترم جمهور عنوان کرده به رسمیت بشناسند و باب گفتگوی سیاسی را مبتنی بر منشور حقوق شهروندی و منشور گفتگوی سیاسی فراهم آورند. اگر لازم هست پارک ها و بستان های اعتراض در همکاری با شهرداری ها در استان تعبیه شود و مسئولین، مستقیم در میان توده شهروندان حاضر شوند و با آنان به تبادل نظر و استماع اعتراضاتشان بپردازند. سوم زمینه های بروز مشارکت فراهم آید تا از تقابل جویی و انفعال و یا رادیکالیسم جلوگیری شود. چهارم و شاید از همه اینها مهمتر اینکه دست از تحقیر کردن زبانی و عملی نسل جوان و عصبانی کردن روز افزون آنان برداشته شود. نباید برگزاری یک کنسرت و یا رفتن زنان به ورزشگاه مبدل به بحران ملی و مصیبت عمومی شود. تحقیر کردن مطالبات جوانان و لجاجت با آنان خشم و نفرت جوانان را در پی دارد. پنجم به کار گیری جوانان در عرصه های مختلف مشورتی و تصمیم سازی در قالب سمن ها و ساماندهی آنان در نهادی همچون خانه جوان که بهانه امروز ما برای این گفتگوی سازنده بود.
 
به عنوان یک جوان دهه هفتادی که به عنوان یکی از جوان ترین مشاوران استانداران در کشور به این مقام رسیده اید و خودتان در همین فضا زیسته اید چه احساسی از دو سویه هویت حقیقی و حقوقی خود دارید؟ در یک نوع تناقض به سر نمی برید؟

• تناقض واژه تند و تیزی است. این مطالبه نسل ما بوده که به جوانان میدان داده شود. الان بیشتر یک احساس مسئولیت عمیقی دارم. اگر تا دیروز فعالیت سیاسی را در دانشگاه ها به نحو دیگری تجربه می کردم امروز به عنوان بخشی از فرایند تصمیم سازی یقینا بیش و پیش از هر چیز احساس می کنم باید صدای نسلی باشم که باور دارم بی گناه ترین نسل تاریخ معاصر ایران است. ما نسل های سوخته زیاد داریم. این طور هم نیست که بگویم نسل پیش تمام ظرفیت ها و استعدادهایش را نشان داده و شادکامی و فرح ذات تجربه می کند. بخش عمده ای از نسل پیشین نیز احساس حسرت و ملال می کند. اما تفاوت دارد. تفاوتش هم این است که نسل پیشین این فرصت را داشت تا آمال و آرمان های خود را پی بگیرد و البته در تار خود تنیده سویه های پنهان و نیاندیشیده افکار و رفتار خودشان گرفتار آیند و اصطلاحاً خود سوزی کنند و خودشان با تصمیماتشان، اسباب تلف شدن ظرفیت های عظیم نسلشان را فراهم آورند. زمانی هم که به اصلاح برآمدند هنوز دلبسته تر از آن بودند که بنیادهای غلط را به درستی تشخیص دهند. نسلی که خواست اصلاح کند همان نسلی بود که سفارت خانه ها را گرفته بود، خودی و غیر خودی راه انداخته بود و شعارهای بسیار رادیکال در حذف سبک های مختلف زندگی داده بود و بسیار هم در بریدن و حذف کردن موفق ظاهر شده بود. اما تیغ حذفی که آنان تیز کردند عاقبت دامان خودشان را هم گرفت و اسباب حذف بخش عمده ای از مستعد ترین افراد در نسل پدران ما شد. اما نسل جوان اصلاً فرصت نکرده بر بستر انباشت تجربیات صورت گرفته و نیز ارزش هایی زیسته جهانش، کنشگری خویش را سامان دهد؛ ضمن اینکه زندگی خود را نیز از دست رفته می بیند. نسل جوان می شود نسل سوخته... نسل دگر سوخته... نسلی که در آتش تعصبات فرقه ای و مناسبت های سوداگرانه که کشور و فرصت های توسعه را نابود کرده، آینده ای برای خود نمی بیند و نا امید است. ما نیاز به گفتگوی نسل ها و عبور از مرز حذف ها و طردها داریم و این مهم جز با مدیریت صحیح دولتی که زمینه ساز این گفتگو باشد و با مشارکت جامعه مدنی که مروج تساهل و مدارا و خواسته های عقلانی گردد فراهم نمی آید و امید دارم که بتوانم در این عرصه به سهم خود ادای وظیفه کنم. اگر بنا باشد یک امید واقعی و نه واهی پدید آید درست از دل این گفتگو به دست خواهد آمد.

ارسال دیدگاه
  • پایگاه خبری نفت امروز
  • پایگاه خبری نفت امروز