آیینه شاهنامه

آیینه شاهنامه

حمید موذنی

هيچ مقوله و پديده اي در تاريخ ايران زمين به اندازه ي شعر ،جايگاه و شأنيت ، نداشته است. شعر، زبانِ سياست، مدن، نصيحت، اجتماع و ... بوده است. روشنفكر ، نخبه و مرجع اجتماعي در ايران از عرصه ي شعر با فرادستان و فرودستان سخن مي گفته اند. حتی در زماني كه ايران به دست شعر گريزان و شعر ستيزان ، فتح مي شود .
 بعد از مدتها آنچه ايرانيان را پيوندي دوباره مي بخشد و هويتشان را بازاحيا مي سازد، شعر است. شاهنامه ي فردوسي ، سرآمد شعر پارسي است. شاهنامه، ايرانيت را و هويت به يغما رفته ي ايراني را از نو زنده مي سازد. شاهنامه ، تاريخ فراموش شده را بازاحيا مي كند، به برساخت اساطير كهن همت مي گمارد، انفعال را زدوده و روح حماسي به جامعه مي بخشد و خاطره قومي جمعي را از نو زنده مي سازد.
 فردوسي اما تنها به بازگويي روايات نمي پردازد بلكه انها را به زيور نگاه تحليلي- جامعه شناختي ، مزين مي كند كه آموزه ي مردمان خويش براي درك مسير آينده باشد. فردوسي ، قوم كهن ممنوع الرجوع به گذشته ي هويتي خويش را از نو به گذشته ي خود ارجاع مي دهد تا هاج و واج و منفعل و نظاره گر نباشد. به آنها تكيه گاه مي دهد تا بيش از اين به زمين نخورند و سپس برخاسته به پيش تازند. شاهنامه ي فردوسي چيزي فراي شعر است. سياست هويت است، شاهنامه، زبان و تاريخ يك ملت را توامان برساخته و همچنين آيينه اي بوده تا اين مردمان، گذشته ي  خود را در آيينه ي شاهنامه بازخواني كرده و در آينده مرتكب رفتاري  چنان به سبك پيشين، نشوند. تقدير اين مردمان اما گويي تجربه ي شاهنامه در زيست خود بوده نه تجربه گيري از شاهنامه در زيست خود ؛به همين دليل هر بار سوگ سهراب  در وطن  و داغ سياوش در غربت  تقدير مردماني شده كه شاهنامه نخوانند و شاهنامه ، تجربه ي زيسته انان است. و انگاه كه شاهنامه ، تجربه ي زيسته انها شد به شاهنامه پناه مي جويند و نقال و راوي و ... قصه هايي مي شوند كه از دردشان بكاهد و از مويه شان كسرنمايد  .

ارسال دیدگاه