سرانه نگارش کتاب و لُنگ دور دوزی شده!

سرانه نگارش کتاب و لُنگ دور دوزی شده!

ما بالاخره متوجه نشدیم این چه ماگلومانیای فرهنگی است یا به قولی این تخم لَق را کدام شیر پاک خورده‌ای (یا دامداران شاید هم میهن خورده) در دهان مردم شکسته است که ضریب هوشی ایرانیان کاهش پیدا کرده است؟! یا اینکه زبانم لال سرانه مطالعه در کشور کم شده است؛ فرار مغزها شدت گرفته است؛ سواد دیجیتال ایرانیان پائین است و … ؟!

وحید حاج سعیدی

درست است که از قدیم گفته‌اند کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ ولی این دلیل نمی‌شود، خلق‌الله به مقوله قدرت ذهن و کتاب و فرهنگ کتاب بی‌توجه باشند ولی عجالتاً به جای خواندن کتاب بیشتر تمایل به نوشتن کتاب دارند!
حق هم دارند. به‌هرحال «عمرِ گرانی» که بنا به مشاهدات شخصی حافظ، «تندتر از آب روان» می‌گذرد، ارزشی به‌مراتب بیشتر از طلا و جواهر دارد که آدم وقتش را برای خواندن کتاب هدر بدهد! ( بله … چی شده؟ شعر مال حافظ نیست. مگه حافظ صبح تا شب کنار جوی آب نمی‌نشست و گذر عمر رو آچارکشی نمی‌کرد ؟! نه آقا این شعر «تندتر از آب روان، عمر گران می‌گذرد»، مال سهرابه!)
حالا هر کی … مهم این است که در این شرایط خاص که «در چشم خرده بینان هر نقطه صد کتاب است»، خلق الله بیشتر ترجیح می‌دهند کتاب بنویسند تا اینکه کتاب بخوانند. اصلاً چه معنا دارد کسی که گوشت ویل کیلویی یک میلیون تومان و هویج آمریکایی کیلویی ۴۰۰ هزار تومان می‌خورد، کتاب بخواند؟! کسی که کاشانه‌اش متری ۷۰ میلیون می‌ارزد، قیمت ماشینش برابر با حقوق یک سال ۲۰۰ تا کارگر ایران‌خودرو است و قلاده سگ دخترش از جنس طلاست، یا باید از اروپا کتاب اورجینال بخرد برای دکوراسیون کتابخانه لاکچری اش یا برای نسل‌های بعدی از تجاربش کتاب بنویسد!  مثل همین سلبریتی های کاربراتوری و پیژامه پوش که بعد از فتح تمام تپه‌های فرهنگی مملکت از آوازخوانی، نقاشی، شاعری، مجری‌گری گرفته تا اظهارنظر در خصوص انتخابات، عرق‌سوز شدن رانندگان کامیون و چاک دیوار،  اخیراً به گل‌کاری روی تپه‌های فرهنگ و نگارش کتاب روی آورده‌اند و بدون در زدن یا اهن گفتن و سرفه کردن، یهویی نویسنده می شوند! تازه برای کتابشان، جشن تالیف، جشن شابک، جشن امحاء ببخشید جشن امضاء و … هم می‌گیرند! بگذریم...
از سویی قرار نیست هر شاخص یا آماری که اروپایی‌ها و غربی‌ها به آن استناد می‌کنند، ما هم سریع آن را حلوا حلوا کنیم و ساعت مان را بر اساس مدل آماری آنها کوک کنیم! خدا همه رفتگان شما بیامرزد، خدا بیامرز پدر عموسیفی (سرایدار مفخم مدرسه ما)، مرده‌شور بود. اما در بحث دستمزد خداوکیلی انصاف را رعایت می‌کرد. مثلاً اگر مرده چاق بود، کیلویی حساب می‌کرد یا اگر مرده دراز بود، متری دستمزد می‌گرفت! اگر هم میت نوزاد بود یا چند میت به صورت فله‌ای یا تصادف کرده می‌آوردند، آنها را عددی می‌شست!
در مورد کتاب هم می‌توانیم شاخص کتاب‌خوانی را مختصری آچارکشی و فیلر گیری کنیم و با کمی تغییر مثلاً به‌جای «سرانه مطالعه کتاب»، «سرانه نگارش کتاب» را مورد استناد قرار بدهیم!
یا حتی می‌توانیم به‌جای اعلام «دقایق مطالعه در روز»، «تعداد کتاب‌ها یا صفحات مطالعه شده» در روز را معیار قرار بدهیم. در جریان هستید که قدیم دوستان کتاب می‌نوشتند این هوا و اگر کسی از آمادگی بدنی کافی برخوردار نبود، هنگام جابجایی کتاب، رباط صلیبی پاره می‌کرد! این‌طوری بود که قدما از کتاب برای گرو گذاشتن هم استفاده می‌کردند و شاعر چنین سروده: «از بس کتاب در گرو باده کرده‌ایم / امروز خشت میکده‌ها از کتاب ماست»!
اما الان کتاب درآمده یک کم از قوطی کبریت بزرگتر  و به درد باد زدن مَنقل هم نمی‌خورد چه رسد به گرو گذاشتن در میکده؟! با این حال وقتی پای افزایش آمار در میان باشد، مسئولان ما قند شکسته فریمان در دلشان آب می‌شود چراکه با خواندن ده پانزده تا از این کتاب‌های کبریتی در روز، هر ایرانی می‌تواند به‌تنهایی سرانه مطالعه کشور را کیلومترها جابجا کند تا جایی فنلاندی‌ها، دیگر ۴۴ دقیقه مطالعه‌شان در روز را به رخ ما نکشند و مجبور شوند جلوی ما لنگ دور دوزی شده سَرولات بیندازند!
ارسال دیدگاه
  • پایگاه خبری نفت امروز
  • پایگاه خبری نفت امروز