شادروان خليل عمراني

شادروان خليل عمراني

رو به روي من نشسته اي و آه مي کشم
روي لحظه هاي عاشقم نگاه مي کشم
 
لرزشي گرفته ذوقم از تموج نگاه
هي مرتب اشتباه اشتباه مي کشم
 
خنده ام گرفته از خودم ،که چند مرتبه
چشم هاي آبي تو را سياه مي کشم
تو به هيچ کس شبيه نيستي، به هيچ کس
يا که من فقط نشسته ام گناه مي کشم
 
بعد ناگهان ستاره اي که پاک مي شود
دست مي برم به آسمان و ماه مي کشم
 
ماه روبه رويت آه! يک نگاه سر به زير
يک سپيده آفتاب را گواه مي کشم
 
آفتاب هم تبسمش کم است، مبهم است
پاک مي کنم و آه پشت آه مي کشم !
ارسال دیدگاه