مجلس و دولت نخوانند! مردم بخوانند

کاربرد گردن

مجلس و دولت نخوانند! مردم بخوانند

عابدین عابدی زاده

 این روزها گرانی طاقت همه را طاق کرده، مردم سردرگم و پریشان حال، دیروز بیکاران در پی کار می گشتند و امروز باکار و بیکار هر دو در کار خود وامانده؛ باکار از سپیده دم تا غروب در کار است اما تو گویی کاری نکرده و آب در هاون کوبیده؛ تاکنون گرفتار چنین تضاد بی مفهومی نشده بودم، به راستی تقصیر از کجاست؟

مجلس، دولت، موشک، برجام، مردم، کدخدا! کدام یک؟
برخی ضعف را از پارلمان می بینند! برخی می گویند مقصر اصلی دولت است!  و بعضی سبب این همه گرفتاری را آمریکا و ایادی آن می دانند و آن برخی، تقصیر را بر گردنِ موشک های بی موقع در هوا رفته میاندازند.

هیچ کس نمی گوید مقصر ماییم! آری در سرزمینِ من؛ همیشه مقصر دیگری است! بیابید دیگری را! و چه سخت است پیدا کردن پرتقال فروش!

در این اوضاع  و احوال برخی از نمایندگان فرصت را غنیمت شمرده و دست به کار شده اند؛ دو وزارت خانه را بی وزیر کردند، حتی وزیر کار را به دلیل بیکاری جوانان از کار بیکار کردند؛ و چندتایی از وزراء را در آب نمک خواباندند! با اینحال مشکلی از مردم کم نشد که نشد؛ سراغ رئیس دولت رفتند، قدرت نمایی خود را به رخ او کشیدند و از وی پنج سوال سخت کردند! فرجام کار با خدا! شاید که نمایندگان خواسته اند به مردم بگویند ما کار و تلاش خود را کرده ایم، توان ما همین بود! حریفِ غول گرانی و نابسامانی ارز و بازار نمی شویم، اشتغال جوانان به جای خود!

 هر چند در این میان تلاش برخی نمایندگان ثبات اندیش و ثابت قدم ستودنی است، آنهایی که در چارچوب وظایف قانونی خود همواره با و در فکر جامعه بوده اند، گفتار و کردارشان یگانه بوده، ما به آنها درود می فرستیم؛ اما در تعجبم از برخی نمایندگان و پاستورنشینانی که یکی به نعل می‌زنند و یکی به میخ؛ اینها افرادی هستند که موضع و خط و مشی روشن و شفافی ندارند. گفتار و کردار دوگانه‌ای دارند و می‌کوشند تا در ماجراهای زندگی، آدم بَدهِ نباشند تا مبادا منافع خود را خطر انداخته باشند. شفاف‌تر میگویم، منافقانه حرف می‌زنند و مزورانه عمل می‌‌کنند و همین رفتار آنها باعث سردرگمی و پریشان فکری ما مردم می شود.
به طور مثال امروز که بوی نارضایتی از نام روحانی! به گوش جامعه می رسد، جهت بادشان مخالف میشود، حامیان دیروزِ رئیس دولت در خانه ی ملت، مخالفان امروز او در این خانه شده اند! تا دیروز با نام او رای ها در سبد انتخاباتی خود ریختند و امروز نیز با همان نام به دنبال گرفتن رای به گونه ای دیگرند؛ آن بار در باد موافق بودند و اینبار با باد مخالف؛ چه سناریوی آشنا و زیرکانه ای! اما بدانید که ما زیرک تر از آنیم که شما می پندارید.
 برخی از آنها نیز به مانند دوران تبلیغاتِ انتخاباتی خود هنوز فریاد و نطقِ حنجره پاره کن و شعارهای رستم دستان به سر می دهند: " ما آمده ایم تا خانه هایتان را آباد کنیم! ما آمده ایم تا نان و نام تان را پر قیمت کنیم! ما چنان آمده ایم که بعد از ما دیگر، کسی  نمی آید! چه شعارهای پر شعری! اکنون نیز با همان شعارها، چه شعرها که نمی گویند.
 شعر که شعر است، شعر که آرزوی دل است، شعر که تمنای درون است، شعر که واقعیتی دور است؛ آنقدر دور که شاعر با همه ی انرژی درون خود، از شعر خود میخواهد که به سوی او آید.
شعر چه ارتباطی به گرانی دارد، چه ربطی به دلار دارد، چه ربطی به سیاست و اقتصاد و فرهنگ دارد، اگر هم دارد در عمل دارد. از شعر و شعار خود بکاهید و به عمل خود بیافزائید. بگذارید شاعران شعر بگویند و ما لذت شنیدن شعر آنها را ببریم؛ شعر حال خوش می خواهد.
کاش در این شرایط مجلس به جای سوال از رییس جمهور، به جای استیضاح پی در پی وزراء، از خود نیز سوال کند، اگر قانع نشد خود را به رای و استیضاح بگذارد، چنانچه عملکردش ضعیف بوده، خود را اصلاح یا استعفا دهند، یا اینکه بگویند این همه فشارِ اقتصادی و تورم از کجا آمده، چگونه آمده؟ نقش پارلمان در برابر این گرانی لجام گسیخته چیست؟ آیا صرفا با غوغاسالاری درون پارلمانی می توانند خود را تطهیر کنند؟

کاش طرحی برای شفافیت عملکرد خود ارائه دهید، کاش گزارشی از نتایج تصویب اینهمه قانون پی در پی می دادید، کاش حاضر و غایب می کردید، اصلا کاش مجلس نمره انضباط داشت!
و اما دولت!
 دولتیان نیز همین طور، آن وعده های صادقانه کجا رفت، چه شد گردش آن چرخ زندگی که قرار بود به همراه سانتریفیوژها بچرخد! آن روزهای قشنگی که برایمان ترسیم کرده بودید بر باد رفت! این چه طوفانی است که به پا کرده اید؛ مشکل از موشک است یا پوشک؛ پوشک را از ما نگیرید که بوی کارتان در می آید!
مشکل از کدخداست یا ناخدا، چرا اعتراف نمی کنید که بد عمل کرده اید؟ چرا مشکل را بر گردن دیگری می اندازید، مگر خود گردن ندارید؟! ما به گردن میگیریم که مشکل از ما نیز بوده که به شما اعتماد کرده ایم، هم به برخی از شما نمایندگان مجلس و هم آقای رییس جمهور؛ به خودتان کارت زرد ندهید؟! با کارت زرد کاری از پیش نمی رود؛ رنگ کارت خود را قرمز کنید! و خیال ما تماشاگران را راحت.
اینقدر فریاد ریاکارانه و دلسوزانه برای مردم نزنید، اینقدر ژست نافرم عوام فریبانه نگیرید، ما نه به ژست برخی از شماها دل خوشیم نه به فریادهای قمپزگونه برخی از شماها.
اکنون دیگر دیر شده، بروید و در خلوت خود بیاندیشید که کجای مسیر به اشتباه قدم برداشته اید؟ اول مسیر! در میان مسیر! نکند اصلا در مسیر نبودید! اشتباه انتخابِ مسیر را به گردن بگیرید؛ مراقب باشید ما را در ته دره نیاندازید!
ما هیچ چیز را بر روی کاغذ نمی خواهیم، نه برجام کاغذی نه نطق و فریادهای کاغذی، اینقدر همه چیز را کاغذی کرده اید که دیگر اسکناسِ رایجِ کشور نیز کاغذی بیش نیست.
حالا همه چیز کاغذی شده، ما خنده های واقعی مردم می خواهیم، ما رفاه و آرامش می خواهیم، ما امید می خواهیم، امیدی سراسر عمل، ما بازگشت اعتمادی که بی اعتماد شده می خواهیم؛ ما دیگر آن کودک دیروز نیستیم، آن کودکی که با یک شکلات و بادکنک راضی میشدیم؛ ما باید همه چیز را بدانیم، آنهم همه ی آن چیزی که دیگران می دانند. ما دیگر هرگز تماشاگر بی عدالتی و هوچی گری نخواهیم ماند، ما دیگر از سکوت بیزاریم، بی شک با مرگ فرصت فراوانی برای سکوت پیدا خواهیم کرد.

ارسال دیدگاه
  • پایگاه خبری نفت امروز
  • پایگاه خبری نفت امروز