شریف سالهای صبر؛ از تولد تا مرگ

به بهانه سالکوچ محسن شریف؛

شریف سالهای صبر؛ از تولد تا مرگ

از آن آخر هفته‌های نحس بود. از آنها که از ابتدای صبح دلشوره رهایت نمی کند. دلشوره‌ای که در ساعات انتهایی 8 مهر سال 95 به تلخکامی ابدی بدل شد.

جایی که نزدیکانِ «محسن شریف» خبر از تسلیم او در برابر دیو سرطان دادند. مردی که سالها در راستای احیای فرهنگ دیار و کشورش قلم زده بود، حال به خواب ابدی فرو رفته و دوستدارانش را از هنرش برای همیشه محروم کرده بود. اما محسن شریف، این نویسنده دوست‌داشتنی اهل خطه جنوب که بود؟
تولد در خانواده‌ای اهل فرهنگ
محسن شریف،پنجم آذر ماه 1315 خورشیدی در روستای چاهکوتاه از روستاهای تابعه بوشهر به دنیا آمد. وی دوران تحصیل ابتدایی خود را در مدرسه ملی سعادت بوشهر گذراند. سپس به تهران رفت تا ادامه تحصیل دهد. پدر او علی شریف (ملقب به میرزا علی معارف)رئیس اداره فرهنگ استان بوشهر در ده ۱۳۱۰ خورشیدی بود. دوران تحصيل برای شریف، دوران آشنایی با سیاست بود. شریف پس از اتمام تحصیل به کار آزاد روی آورد.
فعالیت‌های اجتماعی محسن شریف، ابعاد مختلفی تاکنون داشته که شاید یکی از مهم‌ترین آنها ریاست «انجمن اهل قلم بوشهر» در فاصله سال‌های 78 تا 86 بود. در این دوران فعالیت‌های انجمن اهل قلم شکلی تازه به خود گرفت. برپایی همایش‌ها و برگزاری جوایز شعر و داستان از ابتکارات وی بود. در این میان می‌توان به همایش بزرگداشت استاد منوچهر آتشی شاعر بزرگ ایران و همایش نقد و بررسی آثار محمدرضا صفدری اشاره کرد. جایزه «قلم طلایی» در رشته داستان‌نویسی و جایزه «شعرفصل» از دیگر فعالیت‌هایی بود که به همت محسن شریف برپا شد. شایان ذکر است تلاش‌های بی وقفه شریف برای به خاکسپاری استاد منوچهر آتشی در زادگاه خود و برگزاری مراسم تشییع جنازه باشکوه و دفن آن زنده یاد در جوار سردار جنوب شیخ حسین چاهکوتاهی از اقداماتی بوده که هیچ گاه جامعه ادبی و هنری بوشهر فراموش نخواهد کرد.
آشنایی با آنچه شریف روی کاغذ آورد
محسن شریف رمان «فصل های تکراری» را در آستانه 54 سالگی منتشرکرد؛ این درست زمانی بود که به طور جدی ذهن شریف از سیاست به ادبیات تمایل پیدا کرده بود، هر چند چنین زمینه‌ای از قبل وجود داشت اما پرداختن به فعالیت‌های اجتماعی کمتر مجالی به او می‌داد تا داستان‌نویسی را به طور جدی پی‌گیری کند. به هرحال محسن شریف که سال‌های جوانی و میان‌سالی را در فعالیت‌های سیاسی گذرانده بود با کوله‌باری از تجربه پا به میدان ادبیات گذاشت آشنایی با رمان و سبک‌ها و گرایش‌های ادبی که محصول سال‌ها مطالعه بوده در اولین اثری که از وی منتشر شد به خوبی حکایت از آن داشت که به دنبال زبانی تازه در داستان‌نویسی است. «فصل‌های تکراری» نشان داد تجربه سال‌ها خواندن، شریف را به این باور رسانده اگر می‌خواهد به تکرار حرف‌های گذشته در ادبیات نپردازد، باید دنبال زبانی تازه برآید، زبانی که پتانسیل انتقال تجربیات تمامی سال‌های عمر وی را داشته باشد. خاطرات به جای مانده از تمام سال‌هایی که وی عرصه حیات را پیموده بود، تجاربی به همراه داشت که باید روزی روایت می‌شد. او در عمر سیاسی خود، مأمور، مافوق‌، سردسته و ... را با شخصیت‌هایی متفاوت دیده بود اما تخصص و زمینه‌ کاری هر یک، تیپ‌های خاصی به وجود آورده بود که این تیپ‌ها می‌توانست جهانی داستانی را پدید آورند که مبرا از خاطرات به شکلی زمان‌مند، نوستالژیک و اهداف سیاسی خاص باشند. محسن شریف با این دیدگاه شخصیت‌پردازی خود را بسط می‌دهد که اگر این تیپ‌ها زندگی شخصی هم داشته‌اند اما در طول تاریخ به صورت تیپ خاص، کارکردی مشابه داشته‌اند.
رمان تب نوبه؛ وقتی قصه‌اش را نخواستند!
آذر ماه سال 88 بود که دو ناشر دست رد به سینه محسن شریف زدند و رمان «تب نوبه» را آنقدر سنگین دانستند که قابل درک توسط مخاطب نیست! مرحوم شریف اما در اینباره چنین گفته است: «رمان تب نوبه روایت واقعه عجیب و غریبی است.! تب نوبه، داستان شهری است که مردمش از وضیعت زندگیشان منزجرند و می‌خواهند به هر طریقی که شده تغییری در زندگی خود به وجود بیاورند. آنها از تمام چیزهای خوب از جمله عشق رویگردانند. رمان تب نوبه در اصل بسیار طولانی بود و من هم بسیار فشرده‌اش کردم و به 200 صفحه رساندم.»
وی در ادامه به جریان بازپس‌گیری این اثر خود از ناشر می پردازد و می گوید: «من 17 مهرماه سال گذشته این کتاب را به انتشارات افراز دادم و این ناشر در مدت یکسال گذشته هیچ کاری برای کتاب نکرد. من دلیل این کار را نمی‌دانم اما تصمیم گرفتم کتابم را پس بگیرم. در همین اثناء مسئولان انتشارات علمی از من خواستند که کتاب را به آنها بسپارم اما دو ماه از این کار نگذشت که آنها هم کتاب را برایم پس فرستادند.»
وی درباره دلیل انتشارات علمی برای این کار خود نیز گفته بود: «گفتند که رمان سخت‌خوانی است و دارای روایت داستانی پیچیده‌ای است و از نوع داستان‌های معمول و متداول نیست. من این را قبول دارم اما سبک نوشتاری و فکر کردن من اینگونه است و بقیه کتاب‌هایم را نیز همینگونه تب‌آلوده نوشته‌ام ولی می‌پذیرم که تب‌آلودگی رمان تب نوبه بیشتر است! امیدوارم بتوانم ناشری را برای چاپ این کتاب پیدا کنم.»
البته او بعدها توانست این رمان را پس از کش و قوس‌های فراوان در بهمن ماه سال 94 به چاپ برساند تا پجنمین اثر معروفش بعد از آثاری چون «آس نحس»، «فصل های تکراری»، «ورار» و «سال‌های صبر» لقب گیرد. در بخشی از این کتاب آمده است :
«شنبه در فروغ سبز سينمايي رو آمد، پشت گاو زرد، سر بند بوق ورچاكيد و چراغ روشن، توي هوار خودگرداني و پرچم ايالت فرو غلتيد، مثل مرغ پرشكسته. بعدتر هم كمي پيش از چموشي زمين هواي شنبه سنگين شد، ماسيد ميان حلق و گلو، مجري از درون، از ته دل مي‌لرزيد. تكيه داده بود به تمثال مبارك، پشت ميز خطابه انگار كه گير لب‌خواني باشد، با نگاه واكشانده سر در گم. بيشتر اما نگاهش سوك حلقه مياني بود، روح به حريم سجده، در كجاوي منبت. آن‌جا را ديده بود هاله تابناكي جلايش داده، چتر بلور دلگشا، مثل حباب نوراني و تركش انداخته از جبين بر ميدان»
 
سال‌های سخت بیماری و کوچ ابدی
آخرین حضور پرفروغ او به آیین رونمایی از کتاب تب نوبه در عمارت دهدهشتی برمی‌گشت. جایی که به همت انجمن دوستداران زبان و ادبیات فارسی و با همکاری شهرداری بافت قدیم و فرهنگسرای بافت بوشهر از «تب نوبه» او رونمایی شد.
محمد ولی‌زاده از نزدیکان محسن شریف درباره او به ایسنا گفت: محسن شریف، داستان‌نویس مطرح بوشهری پس از تحمل یک دوره بیماری در منزل شخصی‌اش در بوشهر درگذشت. شریف در ماه‌های منتهی به مرگش به بیماری سرطان حنجره مبتلا بود و در بوشهر و شیراز به درمان خود ادامه می‌داد، اما در روزهای آخر پزشکان در گفت‌وگو با خانواده اعلام کرده بودند که امیدی به بهبودی ایشان نیست و دیگر بهتر است رنج سفر گهگاهی به شیراز را متحمل نشود.
به این ترتیب در ساعت ۲۳ شب پنج‌شنبه ۸ مهرماه ۱۳۹۵ محسن شریف در سن 80 سالگی دارفانی را وداع گفت تا خطه جنوب، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های نویسندگی خود را برای همیشه از دست بدهد.
ارسال دیدگاه