راهرفتن براي ايستادن
پیام عسلویه: سعید بردستانی در یادداشتی که درباره زبان داستانی شریف نوشته است: «به گمان من برجستهترين عنصر در آثار شريف زبان است.
سعيد بردستاني
گرچه در شخصيبودن اينزبان شك دارم، اما لااقل اين زبان واجد ويژگيهايي است (مثبت يا منفي) كه سويه خويش را تا حد زيادي متمايز و مشخص ميكند. براي همين در يك نشريه يا يك كتاب متني كه شريف نوشته باشد از ميان متون همسان ديگر بهراحتي قابل شناسايي است.
توجه خاص شريف به زبان قابل تقدير است، بهخصوص وقتي كه بخواهيم وي را با ديگر همسن و سالان (شلخته)اش قياس كنيم. وسواس، سختكوشي و لجاجتي كه شريف در اين سن و سال در امر پردازش زبان دارد، عجيب و مثالزدني است و از اين بابت ميتواند براي نسل جديدي كه سادهانگاري را با سادهنويسي اشتباه گرفته و به نوعي «نثر آشپزخانهاي» دلخوش كردهاند، درسي باشد. اما نكته اين جاست كه اين تلاش تا چه حد به بار نشسته؟ به بيان ديگر: زبان وسواسانه شريف تا چه حد در خدمت داستان است؟
از يك منظر كلي زبان شريف زباني نيست كه در خدمت زبان باشد. يعني زبان هرگز براي شريف محور داستان قرار نگرفته. زبان در دست او يك هدف نيست. زبان يك دغدغه است براي طرح يك يا چند مسئله. زبان در چنين حالتي يك ابزار است. اما براي شريف ابزاري در خدمت چه چيزي؟ از سوي ديگر زبان شريف زباني نيست كه در خدمت روايت باشد. گاهي كار او در روايت با يك جمله تمام ميشود، اما كار زبان پايان نميگيرد و جملههاي متعددي از پي اين جمله ميآيند كه هيچ كدام روايت را پيش نميبرند. در واقع روايت متوقف ميشود اما زبان متوقف نميشود. با دقت در اين جملات تابع، مشترك است، عنصر معنا است. در واقع شريف كنشي را روايت ميكند بعد از آن دست از روايت ميكشد كنش را متوقف ميكند، و به حجيمكردن، تشريح و تفسير معنايي بر ميآيد كه در اين كنش نهفته است. مانند كسي كه چيزي ميگويد و ديگران مته به خشخاش ميگذارند.» (برگرفته از وبسایت شخصی شریف
توجه خاص شريف به زبان قابل تقدير است، بهخصوص وقتي كه بخواهيم وي را با ديگر همسن و سالان (شلخته)اش قياس كنيم. وسواس، سختكوشي و لجاجتي كه شريف در اين سن و سال در امر پردازش زبان دارد، عجيب و مثالزدني است و از اين بابت ميتواند براي نسل جديدي كه سادهانگاري را با سادهنويسي اشتباه گرفته و به نوعي «نثر آشپزخانهاي» دلخوش كردهاند، درسي باشد. اما نكته اين جاست كه اين تلاش تا چه حد به بار نشسته؟ به بيان ديگر: زبان وسواسانه شريف تا چه حد در خدمت داستان است؟
از يك منظر كلي زبان شريف زباني نيست كه در خدمت زبان باشد. يعني زبان هرگز براي شريف محور داستان قرار نگرفته. زبان در دست او يك هدف نيست. زبان يك دغدغه است براي طرح يك يا چند مسئله. زبان در چنين حالتي يك ابزار است. اما براي شريف ابزاري در خدمت چه چيزي؟ از سوي ديگر زبان شريف زباني نيست كه در خدمت روايت باشد. گاهي كار او در روايت با يك جمله تمام ميشود، اما كار زبان پايان نميگيرد و جملههاي متعددي از پي اين جمله ميآيند كه هيچ كدام روايت را پيش نميبرند. در واقع روايت متوقف ميشود اما زبان متوقف نميشود. با دقت در اين جملات تابع، مشترك است، عنصر معنا است. در واقع شريف كنشي را روايت ميكند بعد از آن دست از روايت ميكشد كنش را متوقف ميكند، و به حجيمكردن، تشريح و تفسير معنايي بر ميآيد كه در اين كنش نهفته است. مانند كسي كه چيزي ميگويد و ديگران مته به خشخاش ميگذارند.» (برگرفته از وبسایت شخصی شریف
ارسال دیدگاه